-
تفلد تفلدتفلدمه بابا .... دس دس ....
سهشنبه 6 دیماه سال 1390 22:59
بوووووووووووووووق سال پیش در چنین شبی مصادف با هفتم دی .... اینجانب زاده شدم . دنیا منور شد به حضور همایونی م و زمین با لرزشی خوکشل که مامانی میگه "کنار کرسی خوابیده بودیم کرسی یه دور واسه خودش رفت و اومد " ، ورودم رو به جهانیان اعلام کرد .... خب مگه کم الکی ام ..... دانشمند ی زاده شده بوده خب .... بسی بسیار...
-
من و فرمون جان شبانه ...
پنجشنبه 1 دیماه سال 1390 21:10
سلام به همه دوستان عزیزم شرمنده واقعا یه کم زیادی از اینجا کنده شدم اما خب دنیای واقعییه دیگه بد جور گرفتتم.... بر می گردم حتما.....فقط اومدم بگم بعضی شبا رو تادیر وقت دارم با داداشی می رم تمرین رانندگی دستم سفت شه به فرمون. خیلی وقته گواهینامه دارم خیر سرم ... ولی فقط گواهینامه اس.... گفتم لااقل یه کار مثبت انجام...
-
من در دنیای واقعی....
دوشنبه 28 آذرماه سال 1390 03:05
سلام دوستای عزیزم..... از محبتها و راهنمایی های همه تون ممنونم . امیدوارم راهنمایی هاتون رو مخصوصاً در این مورد ازم دریغ نکنید که خیلی نیاز دارم بهشون . خیلی خوشحال شدم وقتی راهکارهای دوستان رو خوندم و حتماً به کار خواهم بست..... یه موقع هایی ذهن خود آدم هنگ می کنه از شرایطی که درش هست و دیگه نمی تونه راه به جایی...
-
خدایا به خودت می سپرمشون....
یکشنبه 20 آذرماه سال 1390 23:07
امروز روز خیلی بدی رو گذروندم. به لحاظ کاری واقعاً مسخره و افتضاح بود. بعد از اینهمه سال کار صادقانه .... بعد اینهمه زحمت مزد دستم رو خوب دادند.... اصلاً نمی دونم چیکار کنم باید.... خیلی بده ..... واگذارشون می کنم به خدا ٬ امیدوارم مث خودشون باهاشون رفتار کنه ..... هیچ نفرین دیگه ای ندارم براشون ..... اصلاً نمی دونم...
-
آیییییییییی آرزوهای من .....
جمعه 18 آذرماه سال 1390 20:46
چن روز پیش سر یه مساله ای با همکارا بحثم شد و اساسی گله گذاری کردم ازشون ٬ تازه متوجه ابعاد گسترده ای از حسادتها و زیر آب زنی هاشون نسبت به خودم شدم ٬ یه نامه ای بود که اونا به دروغ اونو پیش کشیده بودن که اصلاً محتواش یه چیز دیگه بود و من کاملاً یادم بود و مطمئن بودم اونا عمداً دارن به دلخواه خودشون تعبیرش می کنن........
-
هینترنت را خدا آزاد کرد.....
پنجشنبه 17 آذرماه سال 1390 19:15
آخیشششششششششششششش داشتم می مردم از بی هینترنتی..... بالاخره هینترنت خونه رفع عیب شد...... واسه سرکار هم تصمیم بر ابتیاع مودم USB و خط شخصی می داریمــــــــــــ فقط هزینه اش گران می افتد برایمان ، اونم تو این اوضاع پولداری من..... ولی خب خیلی بهتر از اذیت و آزارهای مردم آزارها و نامردمان اداره مونه..... خسته م کردن...
-
محرم آمد و .....
سهشنبه 8 آذرماه سال 1390 20:46
سلام به خدمت دوستای عزیز و مهربون خودم اول از همه بگم که شرمنده روی همه تونم از بابت اینکه نت خونه و اداره باهمدیگه قاط زد این روزا و دسترسی م به نت خیلی محدوده ٬ یه جورایی هستم و نیستم ٬ خیلی دوس دارم بیام و بنویسم از وقایع دور و ور .... از اتفاقات روزمره م ..... مواردی که به نظراتتون احتیاج دارم .... ولی خب چه کنم...
-
آتیش بازی .....
سهشنبه 1 آذرماه سال 1390 19:35
جاتون خالی حسابی آتیش بازی کردیم امروز.... الان انخده خسته م و بوی دود می دم که دارم می پُکم ..... یکی بیاد منو بگیره بندازه تو حمبون...... انقد خسته م که حس شستن صورتمم ندارم .... زبون می زنم دور لبم مزه تلخی کاغذ سوخته میده.....ببین چقد خاطرتون عزیز بوده که گفتم پاشم بیام این حس رو به شما هم منتقل کنم برم ..... اینم...
-
یادش بخیر بچه گی هامون....
شنبه 28 آبانماه سال 1390 23:19
یادش بخیر بچه که بودیم چه دنیای قشنگی داشتیم..... چقد با این برچسبها و عکسای رنگی روی شکلات ، پاستیل و آدامسها حال می کردیم .... با چه ذوق و حوصله ای می شستیم با این قیچی کوچولو تاشو هاااااا ، دور گیری می کردیم عکسای رو پاستیلمون رو ..... بعدش م می چسبوندیمشون دفتر مشق هامون و کلی کیف می کردیم که دفترمون خوشگل...
-
اخبار تاریخ..... من در هفته ای که گذشت......
جمعه 27 آبانماه سال 1390 09:56
سلامـــــــــــــــــ سلامــــــــــــــــــــــــ آجی تون با کوله باری از حرف برگشــــــــــــــــت پیشتون.....عارضم به خدمت انورتون که از کدوماش بگم؟ خوبی و خنده ها یا جنگ و دعواها؟ کارا و بردگی آجی یا بی خوابی ها و چش باز خوابیدن های این مدت؟ هفته ای که گذشت یه دعوای خونین تو اداره داشتم که منجر به قطع کلی نت...
-
اینم از من ، این اواخر....
شنبه 21 آبانماه سال 1390 15:48
سیلامـــــــــــــــــــــــ علیِِِِِــــــــــــــــــــــکم عارضم به خدمت عزیزان که بالاخره تونستم یه فینقیلی وقت پیدا کنم بیام اینجا بنویسم . بعلــــــــــــــــــــــه خواهر که شما باشی و ایضاً برادران محترمی که بی صدا التفاتی به این گوشه وب دارند ، عرض کنم به خدمتتون که ، آقااااااااااااااااا ما از وقتی از مشهد...
-
شکرت خداجونم شکر.....
سهشنبه 17 آبانماه سال 1390 15:38
خدایا شکرت که وٌلی و امامت منو هم طلبید ..... ممنونتم امام رضا(ع) که خواستی بیام پابوست.... اونم همچین روزایی..... شهادت حضرت امام باقر(ع) جد بزرگوارت.... روز عرفه ٬ روز دعا ..... چقد سبک شدم ٬ چقد آرامش گرفتم. چقد قشنگ بود طلوع دوخورشید تو آسمون مشهد روز اول سفرمون.... وقتی رسیدیم حرم شمس الشموس آفتاب هم داشت طلوع می...
-
چقد دلم تنگشه .....
سهشنبه 10 آبانماه سال 1390 11:15
این روزا بازم خیلی دلم گرفته ، وقتی به موضوع فکر می کنم نگران میشم ، بغض می گیرتم ، تأسف می خورم به حال خودم .... خیلی دلم می خواد با یکی درد دل کنم ، یکی که حرفامو بشنوه و یه کاری واسم بکنه.... خسته م ، خیلی زیاد ، خیلی وقته ...... اول گفتم برم پیش دخترخاله یه کم حرف بزنیم شاید دلم واشه بدون اینکه بخوام گله گی...
-
سیستم سکینه دایی قزی نای نای....
شنبه 7 آبانماه سال 1390 14:27
قبلاً هاااااا تو اداره و بخش مربوط به ما ، یه رادیو تو آبدارخونه داشتیم که هرچی منت این آبدارچی تنبل مون رو می کشیدیم که بابا محض رضای خدای پیچ این رادیو رو بپیچون بفهمیم کی اذان میشه..... به خرجش نمی رفت که نمی رفت. اخیراً رفتیم یه آمپی فایلر با دو تا باند گرفتیم تو سالن نصب کردیم تا هم موقع اذان بتونیم استفاده کنیم...
-
بعله برون ....
پنجشنبه 5 آبانماه سال 1390 09:00
به یاری خدا ، دیروز 4/8/1390 آبجی خانومی گل و شیطون من بعله برون شد ..... اولین برکت زمستون امسال هم دیروز اینجا می بارید. هرچقد که شیطنت کرده بود آبجی خانومی ، واسش تلافی کردیم و سر به سرش گذاشتیم. به امید خوشبختی و شادکامی این دو گل و همه جوونای عزیزمون ..... بزن اون دس قشنگه روووووووووووووووووو ..... کف ، سوت ، لی...
-
این یعنی توکل ....
چهارشنبه 4 آبانماه سال 1390 12:00
بعضی موقع ها دلم می گیره ، حتی شاید بی علت..... بعضی موقع ها شادم و شاکر.... بعضی موقع ها دنبال ساختن و تغییر دادن همه اونچه به نظرم باید تغییر کنه ام... بعضی موقع ها معترضم و دارم خفه میشم از وضعیت موجود .... بعضی موقع ها صبورم و کنار میام با ناملایمات زندگی م.... بعضی موقع ها منتظر یه تلنگر کوچیکم که بشکنم ، حتی...
-
مسابقه ....
دوشنبه 2 آبانماه سال 1390 13:58
صبح داشتم می اومدم اداره ، رادیو تاکسی رو موج رادیو جوان ، برنامه "جوان ایرانی سلام "رو پخش می کرد. ساعت 7 صبح رو که اعلان کرد ، بنا به سنت همیشگی شون آیت الکرسی پخش شد. خیلی حال و هوای این آیه رو دوست دارم . حس امنیت و ایمنی بهم می ده. اونم اول صبح و قبل از شروع از هرکار..... همینجور که داشتم با قرائت رادیو...
-
دندون خوردی؟!!؟
یکشنبه 1 آبانماه سال 1390 10:12
تازه از سر کار رسیده بودم خونه. قنجیشکهای آبجی خانوم هم خونه ما بودن . رفتم واسه خودم یه کمپوت گلابی باز کردم ، ریختم تو ظرف اومدم نشستم به خوردن.... در حین اینکه مشغول بودم دیدم این قنجیشک کوچیکه آبجی هی می ره عقب میاد جلو ، یه نیگا به من میگنه یه نیگا به ظرفی که جلومه و دارم با اشتها می خورم .... هیچی نگفتم چون اگه...
-
بعضی برخوردهای دردناک....
شنبه 30 مهرماه سال 1390 10:07
بعضی برخوردها دردناکه !!! خیلی زیاد.... تا طعمش رو نچشی نمی فهمی چی میگم. چرا طرز برخوردهامون با یه خانم اینجوریه؟ چرا به هویت یه خانوم بصورت مستقل نگاه نمیشه؟ چرا ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ مگه یه خانوم یه انسان نیست؟ چرا موجودیتش با ازدواجشه؟ کارش به همکار آقاست؟ تو سپردن کارها بهش تردید داریم؟ بیشترین کار رو ازش می کشیم و کمترین...
-
خدایا....
جمعه 29 مهرماه سال 1390 19:30
دیروز یه موضوع خیلی ناراحت کننده داشتم.... اینقدری که به شدت سردرد کردم. تمام طول عصر و شب اون روز رو تا الان .... داشتم فکر می کردم شاید بشه آدما رو به دو دسته کلی تقسیم کرد : یه عده که هم ظاهرشون انسانه و هم باطن شون و دسته دوم که متاسفانه از انسانیت فقط ظاهرش رو دارن !!!! گرگهایی هستن در کسوت انسان ٬ حواست نباشه...
-
اینم لیلید....
چهارشنبه 27 مهرماه سال 1390 18:57
اینم لیلیدش .... کُشوندمون ولی خب شکر خدا جفت و جور شد.... فقط یه کوچولو دیگه - اندازه چندین سال متوالی از عمر گرانبهام- باید تبدیل به بلدوزر شم تا تسویه شه قسط ها و بدهی هاش ..... ولی بازم شکر ٬ به عنوان یه موفقیت می بینمش هر چند خیلی سخت ....
-
هرچه می خواهد دل تنگت.....
سهشنبه 26 مهرماه سال 1390 18:53
ای کاش .......... وجود نداشت. دوست جونی هااااااا لطفاْ جای خالی رو پر کنید
-
آیین عشق و زندگی به سبک کامپیوتری !
دوشنبه 25 مهرماه سال 1390 20:50
1. در زندگی و معاشرت با دیگران، نرمافزار باشیم، نه سختافزار. 2. برای پسوند فایل زندگی اجتماعی و خانوادگی، از سه کاراکتر " ع "، " ش " و " ق "، استفاده کنیم نه چیز دیگر. 3. هیچگاه قفل سیدی قلب مردم را نشکنیم که " تا توانی دلی به دست آور، دل شکستن هنر نمیباشد ". 4. چنانچه در...
-
سلامٌ علی گوگل ریدر.....
شنبه 23 مهرماه سال 1390 14:45
بالاخره بعد عمری وقت نشدن ، دیروز طی یه توفیق کاملاً اجباری نشستیم پای مطالب جمع آوری شده در باب تهیه گوگل ریدری و شاخ غول رو شکسته و گوگل ریدرمون رو راه انداختیم.... اولش یه کم اذیت کرد و درست کار نمی کرد و با اینکه روش رفع عیب رو هم می دونستم درست نمی شد اما بالاخره با کمک باران جون و با سبکی دست اون راه افتاد ....
-
اجازه است بزنمش ؟؟؟
جمعه 22 مهرماه سال 1390 01:06
بازم تو راه برگشت به خونه بودم اونم سر ظهررررررررررر. سوار تاسکی ( بخــــــــوانیــــد تاکــــسی ... ) شدم . عینک آفتابی به چشمم بود ، راننده بعد از اندکی مِن مِن کردن برگشته میگه : ببخشید خانوم اجازه هست بزنمش؟ .... عینک آفتابی مو میگمـــــــ ..... خدایی داشت فکّم افتاد از تعجب .... گفتم : بزنین خبـــــــــــ .... با...
-
الا ای همکار هینترنت بان ....
سهشنبه 19 مهرماه سال 1390 16:05
الا ای همکار هینترنت بان اداره ، بدان و آگاه باش که : اونوخ حالا هی برو اکسس پوینت رو خاموش کن ، دیوونه ....
-
عقد کنون از اول ....
دوشنبه 18 مهرماه سال 1390 10:26
دیروز آبدارچی مون که نگهبان شب هم هست غُر غُر کنان اومده تو اتاق ما که ای خــــــــــــــــــــــدا ، این چه بساطیــــــه ، همش واسه آدم دردسر درست می کنن و.... میگم : مَش .... چی شده ؟ میگه : عقد نامه م دست پدرخانومم بوده ، وقتی فوت کرده برادر خانوم سهل انگاری کرده ، این عقد نامه ما رو گم کردن ، حالا مجبورم برم از...
-
یک هفته بهشت ....
سهشنبه 12 مهرماه سال 1390 16:55
آمــــــده ام ، آمدم ای شاه پناهم بده خسته ، امــــــانی زگناهـــــــــــم بده ای حَرَمت مــــلجــــــــــــاء درماندگان دور مـــــــــران از در و راهــــــــــم بده لایق وصل تو که من نیـــــــستــــــــم اِذن به یک لحــــــــــــظه نگــــاهم بده رضــــا (ع) جـــــــــان چی میشه منو هم بطلبی آقا جون دلم یه ذره شده...
-
مُده اونوخخخخ .....
دوشنبه 11 مهرماه سال 1390 22:47
* داشتم میومدم خونه ، یه آقاهه جوون رو دیدمـــــــــ ، ریش داشت ، همچین پُر و پیمـــــــــــــون هااااااااا ، اونوخ از روی ریش چسب زخم زده بود به چونه اش ..... مونده بودم این دیگه کیه ؟!!!؟ اصلاً چجوری این چسب از روی ریش چسبیده ؟ اینجوری براش چه کاربردی اونوخ ..... ؟؟؟!!!!؟؟؟ میگن گوش آدمیزاد هر روز یه چی نَشنَوه کره...
-
وقتی دلت می گیره ....
یکشنبه 10 مهرماه سال 1390 23:23
امروز کلی دلم گرفته بود ، هم بابت یه سری مساهل کاری و هم از بی برنامه گی ناگهانی که الان مبتلاشم ... همش اشک تو چشام بود . بنابر این بعد از وقت اداری جیم زدم و رفتم جایی که هر وقت دلم بگیره جز اونجا جای دیگه ای ندارم ..... داشتم فک می کردم بچه هایی که همچین نعمتی رو ندارن اینجور مواقع چیکار می کنن؟!؟ سارای جون از بچه...