نم نم باران بهار

به سراغ من اگر می آیید نرم و آهسته بیایید.......

نم نم باران بهار

به سراغ من اگر می آیید نرم و آهسته بیایید.......

سلام دوستان

بعد از یه غیبت کبری برگشتم.هر چی باشه اینجام یه جورایی خونه زندگی مه.

این مدت اصلا حال و احوال نداشتم.دور از جونتون این فسقل قصد جون مامانشو کرده....یه روز دل درد یه روز کمر درد یه روز تهوع یه روز قل قل و رفلاکس....خلاصه که اصلا و ابدا حال و اوضاع مناسبی نداشته و نداریمممم فعلاااا...ولی با همه اینا خوشحال و راضی م و شکر گزار خدای خوب و مهربونم....

جونم براتون بگه این مدته تنها کارای مفیدم که نتیجه دار شده واسم امتحان جامع بود که دیروز بالاخره طی شد و گذشت....اولین امتحانی بود که تریپ دراز کش می دادم....

 باز دست اساتید و پرسنل دانشگاه درد نکنه اگه همکاری نمی کردن نمی شد امتحانمو بدم و همه زحمتام به باد می رفت....حیف نشد یه عکس از خودم تو اون موقعیت خنده دار بگیرم....

این مدته که نبودم واقعا سخت گذشت بهم.... هر روز مشکل دار و هر روز نالان و مواجه با حس های عجیب غریب جلل الخالقییییی.... ولی میگم شکر خدا همینم لذت خاص خودشو داره.فکرشو بکنید انقد یه ور و دراز کش تو تخت درس خوندم حس می کنم یه دست و یه پام لمس شده و حس نداره....

یه نگاه به تیتر پستای قبلی انداختم می گم قربون خدا برم چقد تغییر ....از فضای کار و اذیت و حسادت رسیدم به کجااااا.... راستی کارمم تقریبا دیگه هیچی شد انقد زهلم گدمیش شدم ازشون حتی دستم نمی ره بخام برم باهاشون تسویه کنم.... تا اونجا منزجرم ازشون که بگم سه ماه اول زندگی مون رو هر وقت چشامو می بستم و خواب می رفتم کابوس همکارای بیشعور سابق رو می دیدم....

چن وقت پیش لابلای یکی از کتابام برگه ای رو پیدا کردم که به حالت درد دل و خطاب به استاد عزیزم نوشته بودم واسه اینکه یه کم سبک شم.... هیییی روزگار....خدا جون کی باورش رو می کرد....تو که انقد راحت بود برات تغییر زندگی و شرایط سخت و فرسایشی زندگی من,چرا انقد طولش دادی؟چقدر من سختی کشیدم.... می دونم که می بایست اون سختی ها رو تحمل می کردم تا زمانش برسه می دونم که تو انقد مهربون بودی و هستی که تو هیچکدوم از اون لحظات سخت و تاریک تنهام نذاشتی و نمی ذاری همیشه وجودت و پشتیبانی ت رو حس می کردم و می کنم....ممنونتم خدا جون. کوله باری از تجربه و افزایش ظرفیت و صبر و تحمل ره آورد همون امتحاناتت بود.چیزی که الان لازمه داشتن این زندگی خوبه. باید اون روزها طی می شد که این روزها معنا و مفهوم پیدا کنه..... 

دیگه زیادی هیییی ننه ... روزگاااارررر شدمم ببشقید...

دیگه فعلا برم که زرم زیاد و زیادتم پر زر باااااددد... خونه زندگی ولوئه .... برم که تا کمر اقتضا می کنه یه ناهار سر هم کنم. شوی گرام در راه است و خانه نامرتب و خود نالاااان از درد کمر در حال قاچ شدن.... بذار لااقل طفلک  یه روز خیالش از خونه و رسیدگی به زن و فرزند جمع باشه.... البته بماند که من همسر بسیار بسیار گل و ماهی استم هاااا اوشون هم قدرمان را می دانند.اصولا قاعده درست یه زندگی خوب و منطقی همینه....خوب باش و خوبی کن.

برم دیگه یه خداحافظی م دو ساعت طول کشید. فعلا ....



نظرات 6 + ارسال نظر
توتی دوشنبه 10 آذر‌ماه سال 1393 ساعت 12:54

سلام بهار!
خوبی؟
چه عجبی بالاخره اپیدی
واقعا درازکش امتحان دادی؟ کاش عکس گرفته بودی!
ایشالا نی نی زودتری بیاد تو بغلت و دلبری کنه ازت
بهار خدا رو شکر همه سختیهات تموم شد خدا رو شکر
سلامت باشی گلم!

چه کنیم دیگه هوس کردم اپ کنم ولی هیچی وبلاگ نمیشه هااا...حیف شد نشد بگیرم دیگه

بانو دوشنبه 10 آذر‌ماه سال 1393 ساعت 15:10 http://www.banoo.ir

سلام

چگونه کارت دعوت بسازیم؟
www.banoo.ir/post/1311

منتظر حضورتان هستیم.

جامعه مجازی بانو

دختر بهاری دوشنبه 10 آذر‌ماه سال 1393 ساعت 16:53 http://dailylog.persianblog.ir

خسته نباشی مامان زحمتکش... درس و امتحان اینطوری هم نوبره ها! فک کن بعده ها برا فسقلت که تعریف کنی... چه باحال باشه

واقعا هم نوبره....دیگه فسقلم باید دانشمند شه راه سخته رو من رفتم اون داره MP3بهره مند میشه.

بانو یکشنبه 16 آذر‌ماه سال 1393 ساعت 14:33 http://www.banoo.ir

سلام

انواع مدل بافت مو را اینجا ببینید:

www.banoo.ir/post/1306

منتظر حضورتان هستیم.

جامعه مجازی بانو

ستاره آسمان یکشنبه 23 آذر‌ماه سال 1393 ساعت 08:42

عزیزم من خیلی وقت بود نیومده بودم اینجا الان یکدفعه یادت افتادم اومدم دیدم چه خبره چقدر خوشحالم که رفتی سر خونه و زندگی و خدا به تو یک هدیه خوب داد ایشالا همیشه شاد باشی یادته یک وقتهایی چقدر از دست تقدیر گله داشتی دیدی خدا همه اونها رو بهت داد یک همسر خوب یک دکترا و یک نی نی ایشالا روز به روز زندگیت سر سبز تر بشه

سلام ستاره جونم . ممنونم. واقعا هم همینطوره خودم وقتی پارسال اینموقع رو با الانم مقایسه می کنم بجز لطف پروردگار مهربونم به هیچ چیز دیگه ای نمی تونم معترف باشم. شکر خدا

طعم عشق یکشنبه 23 آذر‌ماه سال 1393 ساعت 15:10

تو رو خدا تونستی یکم از خودت تعریف کن عزیزم باشه

خب خودت با اون وجدانت قضاوت کن دروخ میگم ننه آرین

ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد