نم نم باران بهار

به سراغ من اگر می آیید نرم و آهسته بیایید.......

نم نم باران بهار

به سراغ من اگر می آیید نرم و آهسته بیایید.......

بیمارستان .غربت.دلتنگی .دوری

سلام دوستان

بعد مدتهااااااا سلاممممم

خدایی ایندفعه ای دیگه حق داشتم و بحث تنبلی و ....نبوده علت آپ نکردن هاممممم....

جونم براتون بگه که اواسط دی ماه بدلیل پاره ای مشکلات افتادم بیمارستان .... فکرشو بکنید بیمارستان تو شهر غربت....تهنا و بی کس....خیلی بد گذشت پوستم کنده شد.من یه جور آقای همسر قنجیشک هم یه جور دیگه.....خدا نصیب گرگ بیابون نکنه....

از اون به بعد هم با ساکی در دست و چن دست رخت و لباس چرخشی در خدمت خانواده گرام خود و همسری هستیممممم باشد تا مقبول درگاه حق اوفتاده و کمتر دلتنگی کنیم در این راستااااا.....

حالام که باز دم عیده و خونه تکونی و خرید و حال و هوای عید....بازم دور از خونه زندگی و آشیونه عشخخخخخ.....من آواره .... همسری تهنا....خیلی بده خیلیییییی....

بازم شکر خدا که خطر از بیخ گوشمون گذشته فعلا....

حتی دیگه سیسمونی نی نی هم موند تا بعد اومدنش باخودمون بره.....

هعییییییی چقد سخت گذشت.... تازه دکترای زبون نفهم چقد بهم استرس و جوش دادن آخرشم باز توکل کردیم به خدا تا ان شالله مث همیشه لطف خودش شامل حالمون باشه و سلامتی برقرار....

برای سلامتی نی نی .مامانش و گذر از این دوران دعا کنید که دیگه مالاطاقه لنا....