-
هستم , بشدت غرق در زندگی
چهارشنبه 20 خردادماه سال 1394 14:02
سلام یک عدد باران بهار هستم.مادر یه نی نی کوچولوی ناز... تمام سعیم اینه که به کوچولوم برسم و نیازهاش رو مرتفع کنم.کوچولومون تریپ دل دردی و جی جی جیغ جیغوئه ولی فوق العاده شیرینه و عزیز.... ای کاش اونموقع ها که استراحت بودم دلهره ها و نگرانی هامو کنار می ذاشتم و درسمو می خوندم حال فول تایم در خدمت فسقل خان هستیم و...
-
دانیال مامان خوش اومدی
سهشنبه 15 اردیبهشتماه سال 1394 17:43
پسر کوچولوی من "دانیال" ساعت دو بامداد دوشنبه 7 اردیبهشت اومد بغلم... عشق مامان خوش اومدی. خوشبخت و عاقبت بخیر باشی "گل عشقم". کاشکی بتونم جوری بار بیارمت که بتونی تو این زمونه هفتاد رنگ حق رو از باطل تشخیص بدی و با شجاعت تمام به حق عمل کنی. دانشمند و عادل , مدیر و مدبر , متکی به خود و فهمیده ....
-
بیمارستان .غربت.دلتنگی .دوری
سهشنبه 12 اسفندماه سال 1393 23:34
سلام دوستان بعد مدتهااااااا سلاممممم خدایی ایندفعه ای دیگه حق داشتم و بحث تنبلی و ....نبوده علت آپ نکردن هاممممم.... جونم براتون بگه که اواسط دی ماه بدلیل پاره ای مشکلات افتادم بیمارستان .... فکرشو بکنید بیمارستان تو شهر غربت....تهنا و بی کس....خیلی بد گذشت پوستم کنده شد.من یه جور آقای همسر قنجیشک هم یه جور...
-
پسرم
سهشنبه 25 آذرماه سال 1393 15:00
16 آذر 93 فهمیدم فسقولکم یه گل پسر ناز تپلی و مامانیه .....چیزی که همیشه دوس داشتم .... گاهی هنوزم باورم نمیشه که کمتر از یکسال گذشته چقدر خسته و پریشون بودم و واقعا سیاه ترین لحظه شب یه لحظه قبل از طلوع سپیده س.... واقعااااا خدا همیشه باهاته و همراهی ت می کنه. کافیه ایمان داشته باشی به حکمتش.... این روزا با گل پسرم...
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 10 آذرماه سال 1393 11:27
سلام دوستان بعد از یه غیبت کبری برگشتم.هر چی باشه اینجام یه جورایی خونه زندگی مه. این مدت اصلا حال و احوال نداشتم.دور از جونتون این فسقل قصد جون مامانشو کرده....یه روز دل درد یه روز کمر درد یه روز تهوع یه روز قل قل و رفلاکس....خلاصه که اصلا و ابدا حال و اوضاع مناسبی نداشته و نداریمممم فعلاااا...ولی با همه اینا خوشحال...
-
آغاز مادرانه گی هایم ...
پنجشنبه 27 شهریورماه سال 1393 13:34
1393/5/29 مادری . . . . . . . . هدیه ای باشکوه از طرف خدای مهربون ....
-
منو زندگییییییی.....
سهشنبه 28 مردادماه سال 1393 08:06
سلام بچه ها جونیییییی . خوبین؟ خوشین؟ اوضاع بر وفق مراد هست ان شالله؟ منم شکر خدا خوبم و راضی و شکر گزار. ممنون از اینکه این مدت بازم بهم سر زدین و همراهم بودین. جونم براتون بگه که کارم رو پیگیری کردم ولی متاسفانه جوابی نگرفتم هنوز و تقریبا ناامیدم از نتیجه دادنش. به تمام معنی بیکار و خانه دار شدم. البته ناراضی نیستم...
-
من از آشیونه عشق .....
پنجشنبه 19 تیرماه سال 1393 08:53
سلام دوستان خوبین ؟ خوشین؟ نماز روزه همگی قبول. از سنگر خونه خودم درخدمتم. ۵ تیر به یاری خدا اومدم سر خونه زندگی و این دو هفته رو یه سره داشتم چیدمان مطلوب خودم رو اجرا می کردم تو خونه و باور کنید انقده کار داشتم که نمی دونستم چیکار کنم.....بالاخره آشیونه عشق رو با کمک همسری چیدیم و کارتن ها تموم شدن....مرتب و تر و...
-
درخواست انتقالی ، مرخصی بدون حقوق
شنبه 31 خردادماه سال 1393 11:14
سلام بچه ها بی مقدمه ش این میشه که انتقالی که سهله ؛ با مرخصی بدون حقوقم هم موافقت نمی کنن این ملت همکار و روسای گرام..... خیر ببینن الهی به حق پنش تن ..... بس که محترم و خوبن و این مدت بهم خوبی کردن...... فقط اومدم بگم نفستون حقه یه کم دعا کنین کارام روبه راه شه .... پنجشنبه خیر سرم جشن و ازدواجمه ٬ هنوز که امروز...
-
ایام امتحانات...
سهشنبه 20 خردادماه سال 1393 13:53
سلام دوستان اینجانب یک عدد باران بهار از مرکز وسط امتحانات پایان ترم در خدمت تون هستم .عارضم خدمت انورتون که همونجور که گفته بودم و پیش بینی ش می کردم اینور عید بشدت درگیر کارای مختلف بودم و دارم یکی یکی انجامشون می دم و الان واسه رسیدن ماه مبارک لحظه شماری می کنم..... در مورد کار و برنامه های انتقالی م واسه رفتن به...
-
امتحان شاگردان گرام....
پنجشنبه 25 اردیبهشتماه سال 1393 13:08
امتحان شاگردان گرام این هفته س . گمونم من بیشتر از اونا استرس دارم. کلاسای خودمو هم به خاطر رسیدگی بیشتر به این شانقارهای پیچ کنسل کردم . حتی تو اداره هم حواسم پرته..... اولین تجربه کاری م تو این مقطع بوده و امیدوارم که آخریش هم باشه . خیلی اذیت شدم بر خلاف بقیه همکارا.... بدشانسی آوردم این دوره. به هر ترتیب بود گذشت...
-
من و برنامه این روزهام
دوشنبه 15 اردیبهشتماه سال 1393 09:16
زیاده عرضی نیست جز اینکه بگم دارم واسه تموم شدن این دوره فشار کار و درس و .... لحظه شماری می کنم . دارم می پکم بسلامتی .... بازم خدا رو هزار مرتبه شکر که آقای همسر با صبوری و اخلاق خوبش همراهمه و از این بابت خیلی خوشحالم و شکر گزار و راضی.... خیلی خوبه که یکی رو داشته باشی که صبورانه و مهربانانه در همه لحظات سخت و در...
-
و اما شروعی دوباره ...
دوشنبه 8 اردیبهشتماه سال 1393 07:50
سلام دوستان می خوام بازم بنویسم ولی از بس ننوشتم نوشتنم نمیاد امروز روز دانشگاهی مه. دیروز و امروز پشــــــــــــــت سر همــــــــــــــ..... خسته کننده اس ولی خب چاره ای هم نیست. امروز سمینار دارم . دارم برنامه ریزی می کنم تو این وقتهای کمی که دارم اول سمینارامو ارائه بدم بعدش بچسبم به ترجمه ها و کارای کلاسی و ......
-
میلاد حضرت زهرا (س ) و روز زن مبارک
یکشنبه 31 فروردینماه سال 1393 08:43
روز میلاد حضرت زهرا(س) و روز زن مبارک و خجسته. این هفته تولد آقای همسر هستش . در راستای سورپرایزاسیون ایشون بعنوان اولین هااااااااااااابرنامه ها چیده و به هم زده ایم..... حالا تهش بعد اینهمه برنامه ریزی چی دربیاد خدا داند و من.... انگار مثلاْ کنکور دارم بس که فکر های مختلف می کنم و متناسب با شرایط موجود برنامه...
-
سال نو مبارک
شنبه 9 فروردینماه سال 1393 09:16
سلام دوستان عزیزم سال نو همگی شما مبارک. بسیار خرسندم که تو سال جدید باز هم درخدمتتون هستم. امیدوارم سال جدید سالی سرشار از موفقیت و دستیابی به آرزوهای شیرینتون باشه . سال بخت و شادکامی . سال امید و تلاش و شادی....
-
آخرین روز
چهارشنبه 28 اسفندماه سال 1392 07:44
امروز آخرین روز کاری سال 92 هستش. سال خوبی بود برام شکر خدا. داشتم پست توقعاتم از سال آینده رو تو اسفند 91 مطالعه می کردم دیدم الحمدالله اکثر موضوعاتی که برای سال 92 تو ذهن داشتم مرتفع شده که البته امیدوارم موضوعات مانده هم تو سال های بعدی هرچه بیشتر و بهتر برآورده بشن. سال 92 رو دوست داشتم. برام سال " در ناامیدی...
-
امان از بی مسئولیتی و تنبلی بعضی ها ....
شنبه 24 اسفندماه سال 1392 12:46
خدا لعنت کنه این پرسنل گند اخلاق و بی مسئولیت دانشگاه مون رو که شب عیدی اینجوری دست منو تو پوست گردو گذاشتن با بی مسئولیتی و بی کفایتی هاشون.... اعصابم به حدی خرد و خاکشیره که دیگه حد نداره ؛ نمی دونم چی بگم الان.... دیگه چقد بگم همه چی خوبه همه چی آرومه ..... نمی ذارن حتی یه ثانیه خوشی به دهن آدم مزه کنه ُ عینهو کوفت...
-
خدایا توبه ....
دوشنبه 19 اسفندماه سال 1392 11:30
سلام دوستان شکر خدا خوبم خوب خوب ؛ علی رغم همه مشکلات عجیب غریب مالی که از عقدمون به اینور داره رخنمایی می کنه .... من معمولا مشکلات مالی زیاد داشتم و بالاخره هر جور شده از پس شون براومدم ولی خب این یکی ها دیگه خیلی نوبرن.... موندم من با این فیش حقوقی های خنده دارم چیکار کنم. بخندم یا گریه کنم..... آخه خدا وکیلی ماه...
-
تصادف کردم
یکشنبه 11 اسفندماه سال 1392 09:24
تصادف کردم..... خیلی شیک و تمیز.... صبح داشتم می اومدم سرکار مث همیشه مسیر اداره فوق العاده شلوغ و پر ترافیک بود و من هم آروم و با احتیاط..... یهو جلوم یه تصادف خوشگل زنجیره ای و من به ناگزیر بخشی از این زنجیره زیبا..... از همه بیشتر من خسارت دیده بودم گمونم .... حالا بقول همکارم شانس آوردم از پشت سر کفی و کامیون و...
-
شغل شریف بنده
چهارشنبه 7 اسفندماه سال 1392 09:07
آقاااااا من بی تخصیررررررررمممممم بخدا ..... این بهار اینقد نشست پای منِ جوون مردم که بالاخره از راه بدرم کرد..... واتس اپ مگه می ذاره بیای اینجاااا..... البت از حق نگذریم من اونجام وقتی می رسم که بهار اینا حرفاشونو زدن و رفتن ؛ فقط مستمع خاموشم کمپلت..... . . . . . بچه ها بنا به دلایلی فعلا مجبور به ادامه اشتغالم....
-
این روزهای من
سهشنبه 29 بهمنماه سال 1392 09:27
وَإِن یَکَادُ الَّذِینَ کَفَرُوا لَیُزْلِقُونَکَ بِأَبْصَارِهِمْ لَمَّا سَمِعُوا الذِّکْرَ وَیَقُولُونَ إِنَّهُ لَمَجْنُونٌ وَمَا هُوَ إِلَّا ذِکْرٌ لِّلْعَالَمِینَ دو دو تا چهار تا های مسائل روز مرتبط با اقتصاد کشور به جهت خرید جهیزیه بررسی منابع مالی جدید در غالب وام های عزیز و دوس داشتنی رنگـــــــــــ و...
-
بدویید بیایید تا حذف نشده ....
چهارشنبه 16 بهمنماه سال 1392 08:39
-
و اما قولی که داده بودم .....
دوشنبه 7 بهمنماه سال 1392 13:45
سلام دوستان و اماااااا بریم سر قولی که داده بودم. داستان آشنایی و ازدواج م بین اینهمه مشغله کار ٬ درس و امتحان ..... عرض کنم به خدمت دوستای خوب خودم که من از چند سال پیش یه خواستگار سمجُ تکلیفش با خودش نامعلوم داشتم که کلافه م کرده بود. به تمام معنا نمی دونستم چیکاره حسنم باهاش؟ از اونجایی که هیچوقت از این تیپ...
-
جشن عقد
دوشنبه 30 دیماه سال 1392 10:19
سلام بچه ها جون. یک عدد عروس خانوم مشنگیات و بدیو بدیو کار در خدمت شماست .... ببشقین اگه توهم توهمیه کارام . دلم نمیاد منتظرتون بذارم ولی وقتشم ندارم هنوز کامل بنویسم فقط اینو بگم که هفته پیش بعد عقد شرعی مون یه سره دنبال کارای هماهنگی برای آرایشگاه ُ خنچه ُ آتلیه ُ خرید و .... بودیم . از طرفی هم از هر دو طرف فامیل ها...
-
ممنون دوستای گلم
پنجشنبه 26 دیماه سال 1392 08:14
سلام دوستان عزیزم ممنون بابت همه انرژی مثبتها و دعاهای قشنگتون تو این چن وقته.... از بابت پیامهای تبریک مهربون و قشنگ تون ممنونمممم ..... اجازه بدید در اسرع وقت میام و براتون می نویسم همه چی رو ..... فقط در این حد بگم که وقتی وسط سرشلوغی ، تراکم بالای کاری و درسی ، اذیتهای همکاران و امتحانات پایان ترم کم آوردید برید...
-
یا علی گفتیم و .....
دوشنبه 23 دیماه سال 1392 13:54
به امید خدا ٬ همزمان با آغاز امامت حضرت مهدی (عج ) و در پناه محبت شان فصلی جدید از زندگی را گشودیم. . . . . . . . . یا علی گفتیم و عشق آغاز شد. . . . . . . . ۱۳۹۲/۱۰/۲۰
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 14 دیماه سال 1392 10:22
به لطف خدای مهربون ؛ علی رغم تراکم کاری و درسی بالا ، ایام امتحان و اذیت همکاران گرام در هر دو شیفت کار ، روزگارم بد نیست .... خدایا خودت دلخوش مون کن ..... آمین. بچه ها دعام که می کنید؟ خواهشا منو از دعاهای خیرتون فراموش نکنید که بسی بسیار محتاجم تو این روزااااا .....
-
تولدمه
شنبه 7 دیماه سال 1392 09:19
امروز تولدمه.... روز ویژه و خاص برای من .... معمولا انقدر انرژی و انگیزه ندارم که به این چیزا فکر کنم ولی خب امسال حسهای بهتری دارم شکر خدا. بعد از همراه اول که اول وقتی هدیه و پیام تبریکش رسید با دیدن پیام تبریک تو پروفایل دانشگاه با مضمون اینکه ؛ دانشجوی عزیز تولدت مبارک کلی غافلگیر و شفکت زده شدم. ترکوندن ینی .......
-
فسقولنگ ها ....
یکشنبه 24 آذرماه سال 1392 09:20
امان از دست این نوه های مامانم.... دیگه باید به فکر جمع کردن دست و بال خودم بیفتم و نقشه ها و ستونهای عزیز درودونه م رو از اتاق جمع کنم . دیشب رفتم خونه دیدم آبجی خانوم و فسقولهاش خونه مونن. از وقتی این فنقول آخریه راه افتاده و رسماْ قاطی بقیه شده با داداشش آتیش می سوزونن ..... ورداشتن با دوتا خودکار قرمز و آبی رفتن...
-
ای دوره جانکاه آموزشی ....
سهشنبه 19 آذرماه سال 1392 09:42
کی میشه دوره آموزشی دانشگاه تموم شه ٬ آزمون جامع و زبان رو داده باشم ؛ بیفتم به رساله .... رسماْ شهید می شم روزایی که کلاس دارم و باید برم دانشگاه ..... هنوز این ترم خوبه مونه اینم ؛ خدا به دادم برسه ترم بعد .... به گوشت کوبیده ته قابلمه گفتم تو درنیا من هستم.... چه بی نمک! خب که چی این دوره با این واحد ها .... به جای...