نم نم باران بهار

به سراغ من اگر می آیید نرم و آهسته بیایید.......

نم نم باران بهار

به سراغ من اگر می آیید نرم و آهسته بیایید.......

کلیات این روزهام ....

   طبق معمول داریم زندگی می کنیم ..... همه چی خوبه شکر خدا فقط از اینکه همش خوابم و اصلاً درس نمی خونم خیلی اعصابم خط رو خطه.... کلاً از کنکور بدم میاد و با اینکه کتابامو آوردم جلو چشم چیدم اصلاً دستم نمیره حتی یه خط بخونم....هر روزم دارم به خودم بد و بیراه می گم که لااقل شرکت نمی کردی کنکور رو ، دِ بخون دختر .... ولی کو گوش شنوا....الحمدالله حوصله مقاله هامم ندارم . دو سه تا از مقاله ها جوابشون اومده و نیاز به ویرایش دارن که خب اونم عمراً دست نزدم. دوتاشون که از قبل ماه رمضون رو دستم باد کرده ولی اصلاً و ابداً حسش رو ندارم... خبر مرگم حتی رفتم با دوتا از بچه ها برنامه گذاشتم واسه درس خوندن و مقاله دادن که الان گمونم اونا دوتا کلی پیش رفتن درحالیکه من حتی دست هم نزدم به کتاب .... امتحان هم اسفند و فروردین آتی هستش. نمی دونم چه کنم با خودم.....خواهشاً یه راهنمایی کنید ، یه چی بگید تا یه ذره انگیزه و اشتیاق پیدا کنم ، چون مطمئنم بعداً کلی خودمو بابت این کم گذاشتن ها سرزنش می کنم.....

سرکار هم ایییییییییی ، دیگه خودمو زدم به بیخیالی. کاری به کارشون ندارم ، فقط نمی دونم به لحاظ ریالی چجور باید هزینه ها و قسط هامو پوشش بدم .... فعلاً منتظرم گشایشی از طرف اوس کریم شه.....توکل بر خودش. دیروز انتخابات شورای کار بود. به انتخاب همکاران گرام ، شدم نماینده کارگرا..... امروز کلی توقعاتشون رو واسم لیست کردن......نمی دونم چجوری باید پیگیری کنم؟ از کجا باید شروع کنم و .... امیدوارم فقط کاری از دستم بربیاد و بتونم براشون انجام بدم . هرچی باشه اونا کارگرن و خیلی جاها واسه احقاق حقوقشون نیاز به حمایت ما دارن. دوس دارم اگه کاری از دستم برمیاد واسشون انجام بدم ، فقط امیدوارم اینجا هم خودش - باریتعالی- هوامو داشته باشه و به حد یه وسیله بدرد بخور واسه انجام کار و کمک به بنده هاش - اگر برآید - برسوندم.... بهرحال قصد از ما ،کمک از خودش .... حرکت از ما ، هدایت از اون. دوستان عزیز ، اگر کسی در این مورد هر اطلاعات یا تجربه ای داشته باشه و بتونه کمکم کنه ممنون میشم.

راستی امروز بازم یه تصافت خوشگل فرمودم ، چقد حرص خوردم ... طفلی داداشی شده صافکار گندکاریهای بنده ، البته با کلی غر غر ، دعوا و ...که خب حواست رو جمع کن دیگه ، مگه نگفتم اینجوری نپیچ ، اونجا ترمز کن ، زود باش چیکار می کنی پس و .... خدایا کی میشه منم دستم سفت شه و مسلط شم به این امر خطیر ... دیگه خودمم خجالت می کشم.... البته اینم بگما نسبت به اوایل تمرین خیلی بهتر شدم! حالا خب رانندگی این دور و وریهام هف هَلَشته ، من چیکار کنم.... تازه زمینم کجه .... اصلاً به من چه خودش می خوره .... اصلنشم تخصیر من نیست

نظرات 8 + ارسال نظر
نیلوفر چهارشنبه 14 دی‌ماه سال 1390 ساعت 09:44 http://Nilo0ofar.mihanblog.com

وای کلاٌ اسم درس و کنکور رو نیار که من خودمم ازش فراریم!!!
ایشالا تو کارت هم موفق باشی

می بینی خانومی ای تو روح این کنکور ....
ممنون

باران چهارشنبه 14 دی‌ماه سال 1390 ساعت 10:15 http://livingwithyou.blogfa.com

سلام خاله
از درس خوندن و رانندگی نگو که کلا دلم خونه

ای خواهرررررررررررررررر

محبوبه چهارشنبه 14 دی‌ماه سال 1390 ساعت 12:45 http://yaghootekabood2.mihanblog.com

سلام خوبِ؟ خدا رو شکر خودت سالمی..به خیر گذشته..من دو هفته پیش تصادف کردم..

شکر خدا که به خیر گذشته. عزیزم مواظب باش

ملیحه (خانم پرستار) پنج‌شنبه 15 دی‌ماه سال 1390 ساعت 13:40 http://bbm.parsiblog.com

من یه پیشنهاد بدم ؟
ببین تو که کلا درس نمی خونی ... خوب ؟ بگو خوب.
بیا و حالا خیلی بالا بالا نپر ... یه ساعتی رو تعیین کن که معمولا کار خاصی نیست و کسی به کارت کار نداره ... مثلا من بعد نماز تا ساعت 8 صبح معمولا کاری ندارم ... یه کم بیدار موندن بعد نماز سخته ولی نشاط میاره ...
بالا بالا نپر ، نگو یک ساعت که چیزی نمیشه و از این حرفا ... شما روزی فقط و فقط یک ساعت درس بخون همین ... بعد از یه مدت خودت بیشترش می کنی ... البته بگما یهو نیای بشینی 6 ساعت درس بخونی به حالت جوگیر که کم میاری! مثلا هر سه یا چهار روز 15 دقیقه به مطالعه اضافه کن ... مرور هم یادت نشه ! اگه مرور هات به موقع نباشه باید دوباره کاری کنی و همه ی زحماتت هدر میره ...
همین دیگه ...
مشاوره مجانی بهت دادم حال کنی ...
یه کمی هم به روحیه ت برس . طبیعت داروی روح و روان آدمیزاده . سعی کن حتی از یک نسیم ملایم یا یک گل قشنگ لذت ببری ... این روزا من روحیه فوق العاده ای دارم ... یادته افسرده شده بودم ؟ اما الان حالم عالیه ... مشکلاتم کمتر نشده ولی من قوی تر شدم چون خودم خواستم ... تو هم بخواه مطمئن باش میشه
فراموش نکن هیچ وقت توی زندگیت خدا تنهات نذاشته پس بازم کمکت می کنه . نگرانی به دلت راه نده
آدم وقتی به خدا توکل می کنه اون چیزی براش پیش میاد که به صلاحش هست پس اگر به توکلت مطمئنی به اتفاقاتی که داره برات رخ میده هم مطمئن باش چون صلاحت در همینه

ممنون ملیحه جون . کار من از این حرفا گذشته دارم تصمیم می گیرم که امسال رو لا اقل بی خیال شم

عروس خانم پنج‌شنبه 15 دی‌ماه سال 1390 ساعت 21:04 http://aroskhanoom.blogfa.com

نکنه داری واسه دکترا می خونی؟
چرا من فکر کردم داری واسه ارشد می خونی؟
اگه اینطوری باشه که منم مثل توام کتاب گرفتم دریغ از اینکه بازش کنم!

اگه خدا بخواد که انگاری فعلا نمی خواد تنبلیه ولمون کنه

بازیگوش جمعه 16 دی‌ماه سال 1390 ساعت 13:02 http://bazigooshi7.persianblog.ir/

اصلنشم فهدای سرت عزیزممممممممم اگه نزنی به درودیفال که رانندگی یاد نمیگیری مادرررر :دی

توتی شنبه 17 دی‌ماه سال 1390 ساعت 13:49

سلام
خالم از هر چی درسه دیگه به هم می خوره اینقده خوفه الآن مخم آزاده!!!
رانندگی هم خودتو هل نکن یاد می گیری

عزیزم همینطوره ولی آخرش چی؟ یعنی همینطوری رضایت بخشه

زهره یکشنبه 18 دی‌ماه سال 1390 ساعت 01:03 http://golesorkh.parsiblog.com

در مورد درس و کنکور که اصلآ هیچ صحبتی ندارم..اگه لالایی بلد بودم خودم میخوابیدم!!
اما کلآ می تونم بگم در چیزی خوبیه..بخون
در مورد انگیزه هم مراجعه شود به پست اخیرم در وبلاگ
واسه دست فرمون رو هستم همه جووووووووووووره!
بزن و برو بابا...کی به کیههههههههههههههههه


ارادت مند!

خب بخواب من میام واست لالایی می خونم
آی گفتی زهره جون خدا وکیلی جات بدجورخالیه الان .... هر دفعه دارم کلی خسارت می پردازم

ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد