نم نم باران بهار

به سراغ من اگر می آیید نرم و آهسته بیایید.......

نم نم باران بهار

به سراغ من اگر می آیید نرم و آهسته بیایید.......

حسن ، حسین

سلام دوستان Girl Power، خوبین ؟ خوشین ؟ منو نمی بینین خوش می گذره ؟الهی بمیرممممممممممم واسه خودم چقد کمرنگ شدم اینجا. بچه م " ن*م * ن*م* ب*ارا*ن ب*ه*ا*ر " رو بگو چقد مهجور شده بین دختر پسرای شما.... خب ، این روزا چاره ای ندارم سرم شلوغ شده بابت این جابجایی ها و تغییر مدیریت اداره مون. دعا لازمم شدید ، تا بتونم از پس کارها با قدرت و قوت تمام بربیام. گمونم ده روز دیگه هم همچنان کمرنگ باشم.

صبح داشتم می رفتم اداره ، تو راه " حسن ، حسین " رو دیدم. اول صب..... اونم دوتایی شون باهم .... دم در خونه شون ایستاده بودن ، هیچکی هم تو کوچه نبود!!! گاهی اوقات که از اون محل رد میشم می بینمشون که از پنجره اتاقشون که مُشرف به کوچه اس دارن بیرون رو نگا می کنن .... حسن شون تا منو دید یه چیزایی به حسین گفت .... بلند بلند می گفت اما من از ترسم اصلاً نفهمیدم چی میگه !!! فقط احساس کردم لحنش بلند و عصبانی بود ..... سعی کردم از طرف دیگه کوچه ، سریع و بی سروصدا رد بشم.Gnome در واقع دَر برم .... راستش یه کم ازشون می ترسم. یه کم که نه .... زیااااااااادددد..... وقتی می بینمشون ته دلم خالی میشه.Whoop De Doo... کلاً با دیوونه ها ، از هر نوعی که باشن ، حتی اگه آروم و بی آزار هم باشن مشکل دارم و ازشون می ترسم. این طفلی ها که دوقلو هم هستن .... دیگه بدتر.... اونم بخواد یهوویی ، اول صبی ، جفت شون باهمدیگه جلوت سبز شن ...... احساس می کنم رفتارهاشون غیر قابل پیش بینی یه!!! اگه یه وقت کاری کنن عاقل که نیستن بدونی چیکار می کنن و تو چیکار باید بکنی. هرچند گاهی اوقات ، بعضی از عاقل ها ، ترسناک تر از ترسناک ترین دیوونه های زنجیریند .......   

 

  http://oshelam.persiangig.com/image/zarde%20kochik/bicyclesmiley.gif

   

نظرات 10 + ارسال نظر
آنا (زیرچترخاطرات من) جمعه 30 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 22:27 http://khaterateana.persianblog.ir

سلام وبلاگتون خیلی زیباست. منم یه وبلاگ دارم که توش روزانه هامو مینویسم.من عاشق نوشتنم.از شما دعوت میکنم که وبلاگ من سر بزنید و نظرتون رو در مورد بهتر شدن وبلاگم بهم بگید. من و دوستانم زیر یه چتر دوستانه و کوچیک دور هم جمع شدیم. خوشحال میشم به جمع دوستانم بپیوندید. اگه با لینک موافقید منو با نام زیرچترخاطرات من لینک کنید و بگید من شما رو با چه نامی لینک کنم؟

سلام عزیزم . خوش اومدی .ممنون. با لینک موافقم و سر فرصت حتما لینکتون می کنم

ستوده جمعه 30 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 23:15

خوشکم نیومد از نوشتت..از لحنش

نیییییییییییی دونم...........

دختر سر به هوا شنبه 31 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 00:21 http://toranj89.persianblog.ir

سلاام باران جانخوبی؟
واقعا این دو تا دیوونن؟
منم خیلییییی میترسماز بعضی عاقلام باید ترسید چه برسه به....

بله عزیزم. متاسفانه ...

دخترک شنبه 31 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 07:06 http://nasinej.blogfa.com

عزیزم ترس نداره

چه حال داشتی اون موقع

می دونم اما خودمم نمی دونم چرا می ترسم

بانو شنبه 31 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 16:32 http://mymindowl.persianblog.ir

حسن و حسین کیا هستند؟؟؟...

هم محلی ند عزیزم.

توت فرنگی یکشنبه 1 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 13:23

سلام خوب بیدی؟
می گم باران جونم؟ این حسنین کوچولو هستن دیگه مگه نه؟ خوب چرا از کوچولوها می ترسی؟
البته گاهی وقتا خودمم از بعضی پسر بچه ها می ترسم
راستی آپیدم
باران جونم تو کمرنگی و این همه تند آپ می کنی؟ اگه پررنگ بشی چی می شی؟
بای

عزیزم حسنین بزرگسال و بسیار تنومند هستن. انصافا ترس دارن......

خانم پرستار یکشنبه 1 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 19:52 http://bbm.parsiblog.com

سلام باران جان .
من هم از آشنایی با شما خوشحالم .
به یاد دارم قبلا هم به وبلاگ شما سر زده بودم و برای مطالب قشنگتون کامنت گذاشته بودم و کلی از قلمتون تعریف کرده بودم
بله من متولد و ساکن مشهد هستم ... چشم حتما اگر آقا امام رضا (ع) من رو سیاه رو قبول کنند از ایشون می خوام که برای شما دعا بفرمایند
من هم خیلی دوست دارم بیشتر از این با شما آشنا بشم
از کامنت و نظر زیبایی که توی وبلاگ ما گذاشتید خیلی ممنونم ... لطف فرمودید
ولادت خانم حضرت زهرا (س) رو هم پیشاپیش تبریک میگم
موفق باشید

ممنون عزیزم پس لینک می کنمتون تا ارتباط مون بیشتر شه
بوووووس

بهار یکشنبه 1 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 22:29 http://sana1359.parsiblog.com

سلام . یه چیزی بگم ؟؟؟؟؟؟
باور کن این دیونه ها از ما اقلا از من که عاقلترن .
امروز روز اول ختم بود چه کردی تو ؟؟؟؟

قبول دارم گلم . گفتم که از خیلی عاقل ها بیشتر باید ترسید. این روزا خیلی سرم شلوغه ولی دارم میخونم

خانوم کوچولو سه‌شنبه 3 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 13:28 http://zendegi-man.blogfa.com

ای وای .دوتا برادر اون جوری ؟ خدا صبر بده به مادر پدرشون .خیلی سخته.... ایشالا کاراتون زودتر ردیف میشه

واقعا همینطوره...........
ممنون
بووووس

بهار چهارشنبه 11 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 20:08 http://sana1359.parsiblog.com

سلام . می بینم که همچنان در تنبلی محض تشریف می برید و خبری از آپیدن ماپیدن نیست . خوب بفرمائید ببینم که شما می خواستید سر بنده رو با دو ساعت شیره بمالید و بیاید خودتون رو دو ساعتی به من نشون بدید و سک سک کنید و بعدم به پای من نوشته بشه که شما اومدی پیش من و نوبت منه بیام خدمت شما !!!!!!!! ای کلک . ولی خوب شد اینطوری نیومدی چون باید یه موقع بیای که دل سیر بریم بگردیم تفریح کنیم کلی حرف بزنیم وای چقدر خوب میشه . نمی تونی تو این چند روز تعطیلی بیای ؟؟؟؟؟؟ خوش می گذره ها !!!!!!!!!
چیزی راه نیست .

به به به خودم بالاخره آپیدم. خب چه کار کنم دختریم بالاخره وقت کردم راستی تولد بابک خان هم ممنون حالا کشفیدم قضیه نیا اینجوری ...... چی بوده !!!!!!!!!!!!!!شیرینی؟؟؟؟؟؟؟

ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد