نم نم باران بهار

به سراغ من اگر می آیید نرم و آهسته بیایید.......

نم نم باران بهار

به سراغ من اگر می آیید نرم و آهسته بیایید.......

مختلف نوشت....

 037cd19d3587a49abf1615495f22582e.gif 

 

* نی نی هه با مامانش اومده بودن خونه مون. موقع خداحافظی دیدم نی نی کوچولو داره باهام بای بای می کنه ، کلی ذوقیدم واسه خودم .Flower یه لحظه دیدم سوی نگاهش به یه طرف دیگه اس. نگاهشو که دنبال کردم ، می بینم نسیم پیچیده لای شاخه های زیتون تو حیاط و یه جوری حرکتشون میده که انگاری داره دست تکون میده و بای بای میکنه. نی نی هه داشت با درخت بای بای می کرد ، اینجانب بوق تشریف داشتم. 

*  آبدارچی مونو که یادتونه ؟ همون که ترکونده بودنش همکارا!!! رفته واسه یکی از همکارا چایی ریخته آورده … بعد از چند دقیقه ، یهو دیدم این همکارمون - که قدری هم تنبله و دقیقاً وقتی می بینیش یاد این تنبلا می افتی که همیشه از درخت آویزوونن و دارن چرت می زنن – داره به سرعت باد به سمت سرویس بهداشتی می دوه….

کاشف به عمل اومده که بهههههههههههله ، آقای آبدارچی ، استکانهاشو گذاشته بوده داخل وایتکس تا سورپرایزمون کنه بابت نظافت کاری صد سال یه بارش. یادش رفته استکان رو بشوره ، همونجوری از روی مایع سفید کننده ، چایی ریخته آورده!!!

اونوخ به من میگن : خانووم … وسواسی هااااااا ....http://oshelam.persiangig.com/image/zarde%20kochik/godfathersmily.gif جان مادرم ، وسواس نیست …. تأمین جانی به این چایی ها نیست خب…http://oshelam.persiangig.com/image/zarde%20kochik/beesmiley1.gif 

   

*  برنامه " بِرنارد و ساعتش " رو یادتونه ؟ وقتی شاسی ساعت رو می زد همه چیزای دور و ور متوقف می شد و سکوت برقرار….. یکی از آرزوهام موقع باز کردن در رو به تراس اتاقم تو اداره ، اینه که یکی از اون ساعتا داشتم ، بس که ماشینایی که میان و میرن سر و صدا تولید می کنن.  

 

                                                Flower   Flower   Flower

                                                          

نظرات 8 + ارسال نظر
ستاره آسمان چهارشنبه 7 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 15:44 http://khatere88.persianblog.ir/

وای ما هم یک آبدارچی داریم به همین وسواسی شما !

من می رم واحد اداری که آبدارچیش کس دیگه است و تمیزه چای می خورم و چایی این بنده خدا رو یا می دم همکارای آقامون که براشون مهم نیست یا می ریزم دستشویی یواشی چون نخوری هم به شدت ناراحت می شه !

دقیقا آبدارچی ما هم دلخور میشه شدید ... که چرا از دست من چای نمی خوری .... منم از پنجره تراس می ریزمش دور البته حواسمم هست که خودش نبینه.

آبانه چهارشنبه 7 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 17:47 http://abaneh.blogfa.com

آخی ! نازی نی نیه تجسمش کردم

منم خیلی دوسمش دارم .نی نی ها کلاْ گوگولی ند.... عشق می کنماااااا ولی حسابی ضایع شدم با من نبود درخته رو تحویل گرفت

امیر چهارشنبه 7 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 19:33

سلام
خوبین؟
دیگه فهمیدم کجا کار میکنی
حتما اداره میراث فرهنگی یا موزه
آخه کلی عتیقه دور و برتون دارین
آبدارچی وسواسی و همکار تنبل و همکار خالی بند و .....
نکنه شما هم ......
اون بچه هه خیلی باحال بوده حتما از طرف من یه اسباب بازی براش بخر
راستی برای نشنیدن سر و صدا لازم نیست ساعت برنارد داشته باشی فقط کافیه پنجره رو ببندی!!!!!!!
باحال مینویسی ممنون
موفق و موید باشی

سلام
تبریک میگم درست حدس زدین تازه تعریف کنم واستون به این نتیجه می رسین که اینجا موزه برره است. یه برره واقعی و به تمام معنا
من یکی که دیگه حرووم شدم اینجا...
احتمالا خیلی دوس داشتین جای اون نی نی هه بودین چون دلتون خنک میشد من رفتم تو دیوار.....منم حالا باید بگم : پیشیییییییییییی بیا منو بخور....

اونوخ پنجره رو بستم هوای لطیف بهاری رو چطوری استنشاق کنم ؟؟؟؟ یا خسته بودم از کار و مخم داغ کرده بود چجوری خستگی درکنم که مخ درد نگیرم از سر و صدا؟؟؟؟ حرفا می زنین هاااااااااا

ستاره آسمان چهارشنبه 7 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 19:40 http://khatere88.persianblog.ir/

عزیزم اگر دوست داشتی شمارتو بگذار با هم بیشتر دوست بشیم من می خواستم بگذارم ولی اینخا خصوصی نداره اگر تمایل داری خودت بگذار تا بتونم تماس بگیرم نگران نباش خانومی همون تو همین شرایط هستیم

دختر سر به هوا پنج‌شنبه 8 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 10:25 http://toranj89.persianblog.ir

وایییییییی عزیزم دلم ضعف رفت واسه این نی نی
دمش گرم این آبدارچیتونم پایه خندس
جای من بودی چه کار میکردی؟از کنار خون ی ما اتوبان رد میشه تو تراس که میریم...البته خوبیش اینه که شیشه هاش دو حدارس و منم از شلوغی خوشم میاد اون خونمون خیلی ساکت بود

دنیای نی نی هاس دیگهههههههه تو هم مث من عشخ نی نی ای که دختر......
تازه بذار تعریف کنم فیلمایی رو که با این آبدارچی ها داشتیمممممم به کنه قضایا پی می برید یواش یواش!!!
خب گلم از کجا معلوم اینجا هم اتوبان نباشه

ستوده پنج‌شنبه 8 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 19:11

سلام بارونکم....
چطوری؟؟؟خوبی؟؟؟
دلم برات یه ذره شده بودا..خب میای چرا کامنت نمیذاری؟
میگمااااا منم ازون ساعتاااا میخام ژیدا کردی به منم بده...
ولی ابدراچی ما خیلی تمییزه ...

سلام گلم. خوبی . من که کامنت گذاشتم برات؟؟؟!!!!؟؟؟
خوش به حالتون واقعاْ داشتن یه آبدارچی خوب و تمیز نعمته

بهار جمعه 9 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 13:15 http://sana1359.parsiblog.com

سلام عزیزم خوبی ؟
بیا وبلاگم عکس دزد کیفم رو گذاشتم . ببین از شماها چیزی ندزدیده اون نامرد ؟؟؟
راستی میگم نمیشه این آبدارچیتونو یه چند روزی به ما قرض بدی ؟ من به چند تا تسویه حساب شخصی دارم باید صاف کنم بهش نیاز دارم !!!!!!!

قربونت عزیزم .... کلهم می بخشمش بهت اگه سر هفته با یه چاه نفتم پس بیاریش گفته باشما جنس فروخته شده پس گرفته نمی شود.

نیلوفر شنبه 10 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 11:12 http://Nilo0ofar.mihanblog.com

آبدارچی تون کلاً مشکل داره هاااا!!!
آره دقیقاً یادمه برنارد و ساعتشو1!!
راستی برنامه خوندن نهج البلاغه مگه شروع شد؟؟؟؟

دس رو دلم نزار نیلو جون این آبدارچی ما مشکلم رد کرده.....
برنامه خوندن نهج البلاغه هنوز شروع نشده ولی من و بهار جون قبل از اینکه تصمیم بگیریم پستی در این باره بذاریم طی یه دوره دو نفره شروع به خوندن کرده بودیم

ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد