بعضی برخوردها دردناکه !!! خیلی زیاد.... تا طعمش رو نچشی نمی فهمی چی میگم.
چرا طرز برخوردهامون با یه خانم اینجوریه؟ چرا به هویت یه خانوم بصورت مستقل نگاه نمیشه؟ چرا ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ مگه یه خانوم یه انسان نیست؟ چرا موجودیتش با ازدواجشه؟ کارش به همکار آقاست؟ تو سپردن کارها بهش تردید داریم؟ بیشترین کار رو ازش می کشیم و کمترین مزد رو بهش می پردازیم؟ همیشه منت مون سرشه؟ هرچقد هم که سر باشه فقط چون خانومه میشه دوم؟ تو خونواده هامون هم که چی بگم؟ چون ازدواج نکرده ماهیت مستقل نداره!!! نمی تونه تنها سفر کنه؟ تو جمع های خانوادگی و فامیلی به رسمیت نمی شناسیمش؟ نمی ذاریم راحت و بی دغدغه واسه خودش تصمیم بگیره ، زندگی کنه!!!! به خودمون اجازه می دیم هر توهینی رو بهش داشته باشیم؟ شاید گاهاً موضوع کوچیک هم باشه هااااااا ولی خیلی دردت میاد از این رفتارا ......................................................................................................... چرا اینجوری ایـــــــــــــــــــــــــــم ؟چرا؟؟؟؟؟؟؟؟
* نمی دونم تا کی می تونم به روی خودم نیارم و تحمل کنم ، داغون شدم دیگه .... اگه راه حلی دارید بسم الله ، با جان و دل می پذیرم
دیروز یه موضوع خیلی ناراحت کننده داشتم.... اینقدری که به شدت سردرد کردم. تمام طول عصر و شب اون روز رو تا الان .... داشتم فکر می کردم شاید بشه آدما رو به دو دسته کلی تقسیم کرد : یه عده که هم ظاهرشون انسانه و هم باطن شون و دسته دوم که متاسفانه از انسانیت فقط ظاهرش رو دارن !!!!
گرگهایی هستن در کسوت انسان ٬ حواست نباشه گلوت رو می درن.... جوری که زنده نمونی حتی یه لحظه ! به هر ترتیب که بتونن این کار رو می کنن.... هیچی هم این وسط مهم نیست ٬حتی عزیزترینها....
خدایا انسانیت کجا رفته ؟ احساس ٬ وفاداری ٬ شرف ٬ نجابت .... دنیا وارونه شده واقعا؟ انگار می کنن که اونا به حق اند و ما سخت در اشتباه ....
اینم لیلیدش ....
کُشوندمون ولی خب شکر خدا جفت و جور شد....
فقط یه کوچولو دیگه - اندازه چندین سال متوالی از عمر گرانبهام- باید تبدیل به بلدوزر شم تا تسویه شه قسط ها و بدهی هاش ..... ولی بازم شکر ٬ به عنوان یه موفقیت می بینمش هر چند خیلی سخت ....
ای کاش .......... وجود نداشت.
دوست جونی هااااااا لطفاْ جای خالی رو پر کنید
1. در زندگی و معاشرت با دیگران، نرمافزار باشیم، نه سختافزار.
2. برای پسوند فایل زندگی اجتماعی و خانوادگی، از سه کاراکتر "ع"، "ش" و "ق"، استفاده کنیم نه چیز دیگر.
3. هیچگاه قفل سیدی قلب مردم را نشکنیم که "تا توانی دلی به دست آور، دل شکستن هنر نمیباشد".
4. چنانچه در کاری شکست خوردیم، آن را "Shut Down" نکنیم بلکه آن را "Restart" کنیم.
5. برای مانیتور زندگیمان، بکگراند (Background) سبز یا آبی را در نظر بگیریم نه سیاه یا دودی.
6. برای سیستم قلبمان از مانیتورهای تخت و صاف (Flat) استفاده کنیم.
7. برای حل اختلافات زناشویی، روی گزینه "گذشت و ایثار"، دابل کلیک (Double click) کنیم.
8. برای فایلهای اسرار زندگیمان، پسورد (password) بگذاریم و آن را مخفی (Hidden) کنیم.
9. همواره پیش از سخن گفتن، سی پی یوی فکرمان را به کار بیندازیم.
10. بر صفحه مشکلات مردم، کلید F1 باشیم و آنان را کمک و راهنمایی (Help) کنیم.
11. اگر شخصیت ما بزرگ و والاست، این نوع شخصیت، نباید به ما اجازه دهد که با هر کسی چت (Chat) کنیم و هر کسی با ما چت کند.
12. اگر از کسی بدی و کملطفی دیدیم، آن را "Save" نکنیم بلکه آن را "Delete" نماییم و حتی آن را از ریسایکلبین(Recyclebin) قلب مان کاملاً محو کنیم.
13. به دیگران اجازه ندهیم در "سی دی رام" زندگیمان هر نوع "سی دی" را که بخواهند، قرار دهند.
14. خانه و دفتر کارمان، به روی مردم نیازمند، "Open" باشد.
15. تا حرف کسی تمام نشده، اسپیکر (Speaker) خود را روشن نکنیم.
16. در زمان ناتوانی، درماندگی و تاریکی زندگی دیگران، کلید "Power" برای آنان باشیم.
17. در سایت زندگی شخصیمان، یک رُوم (Room) به نام مشکلگشا (Moshkelgosha) بسازیم تا دیگران با ما چت (Chat) کنند.
18. هنگام مشاهده خوبیها و نیکیهای دیگران، بلافاصله کلید پرینت اسکرین (Print Screen) را بزنیم و از آن ها تصویر بگیریم.
19. فایلهای مهم زندگی خود را گاه به گاه، اسکن (Scan) کنیم تا اگر به ویروسی آلوده شده باشند، سریعاً مشخص شود.
20. نگذاریم هر کسی در رُوم (Room) زندگیمان چت نماید و در این صورت، او را ایگنور (Ignore) کنیم.
21. چشمهای مان را به روی عیبهای پنهان مردم، "Close" کنیم.
22. گاه و بیگاه، کامپیوتر زندگی ما هنگ (Hang) میکند که باید آن را با "فکر"، "مشورت" و "برنامهریزی"، ریاستارت (Restart) کنیم.
23. برای کپی گرفتن از دیسکت زندگی دیگران، نخست آن را ویروسیابی و سپس ویروسکشی کنیم.
24. مواظب باشیم که رایانه زندگی زناشوییمان، ویروس غرور و لجبازی به خود نگیرد که در این صورت، ممکن است هیچ آنتیویروسی نتواند آن را از بین ببرد.
25. فایلهای مهم زندگی خود را گاه به گاه، اسکن (Scan) کنیم تا اگر به ویروسی آلوده شده باشند، سریعاً مشخص شود.
26. اگر میخواهیم در زندگی خویش موفق و خوشبخت باشیم، باید خودمان زیرمنوهای Programs را دقیقاً تنظیم کنیم و نباید بگذاریم که دیگران این کار را برای ما انجام دهند اگر چه میتوانیم در این زمینه، با آنان مشورت کنیم.
27. پیش از پرینت گرفتن از سخنان مان، پیشنمایش چاپ (print preview) آن را مشاهده کنیم.
28. اگر روزی رایانه زندگی ما با همسرمان هنگ کرد، سه کلید "کنترل اعصاب"، "انصاف" و "دلیل عصبانیت" را بزنیم.
29. هارد مغز خود را از برنامههای غیرمفید، پر نکنیم، تا فضا را برای نصب برنامههای مفید، تنگ ننماییم.
30. برای این که از دیدن مانیتور زندگی، بیشتر لذت ببریم، کارت گرافیک بالا برای آن تهیه کنیم.
31. اگر لازم است که مانیتور رایانه ما دارای رنگهای متنوع و متعدد باشد، ولی مانیتور ارتباطات ما با مردم، حتماً باید یکرنگ باشد.
32. در خطاطی کامپیوتری، از برنامه "کِلْک" هم میتوانیم استفاده کنیم اما در خطاطی زندگی، از برنامه "کَلَک" نباید استفاده کنیم.
33. بکوشیم تا خوش اخلاقی را به جای این که در رم (Ram) و حافظه موقت داشته باشیم، در رام (Rom) و حافظه پایدار داشته باشیم تا در هنگام آغاز (Start) ارتباط با دیگران، آن را به کار گیریم.
34. در کیس (Case) مستکبران و زورمداران، "سی دی رام" نباشیم بلکه "سی دی ناآرام" باشیم.
35. قانون کپیرایت زندگی اجتماعی به ما اجازه نمیدهد که سی دی بدیها و عیبهای دیگران را رایت کنیم.
36. در سایت زندگی، همیشه لینکِ (Mahabbat) داشته باشیم و هیچ گاه برای این سایت، فیلتر نگذاریم.
بالاخره بعد عمری وقت نشدن ، دیروز طی یه توفیق کاملاً اجباری نشستیم پای مطالب جمع آوری شده در باب تهیه گوگل ریدری و شاخ غول رو شکسته و گوگل ریدرمون رو راه انداختیم.... اولش یه کم اذیت کرد و درست کار نمی کرد و با اینکه روش رفع عیب رو هم می دونستم درست نمی شد اما بالاخره با کمک باران جون و با سبکی دست اون راه افتاد . حالا از وقتی تکمیل شده و درست کار می کنه همش عینهو بچه ها که یه چیز جدید داشته باشن ذوقش رو می کنن و هی نیگاش می کنن می رم میام وبلاگ خودمو باز می کنم و گودر جونی م رو تماشا می کنم .
دیگه راحت شدم ....از این به بعد و در ظّل عنایت گودری جون ، هر کدوم از بچه ها که آپ کرده باشن به موقع متوجه میشم و بهشون سر می زنم تا جای گله گی نباشه.
تکنولوژیه دیگه.....
در این باره اطلاعات اصلی م رو مدیون سارای عزیز هستم که خیلی ساده و روان تو پستی در موردش توضیح داده بود. سارای جونم الان بیمارستانه امیدوارم هرچه زودتر خوب شه و بیاد پیشمون . شما هم دعاش کنید.
بازم تو راه برگشت به خونه بودم اونم سر ظهررررررررررر. سوار تاسکی ( بخــــــــوانیــــد تاکــــسی ...
) شدم . عینک آفتابی به چشمم بود
، راننده بعد از اندکی مِن مِن کردن برگشته میگه : ببخشید خانوم اجازه هست بزنمش؟ .... عینک آفتابی مو میگمـــــــ .....
خدایی داشت فکّم افتاد از تعجب .... گفتم : بزنین خبـــــــــــ ....
با یه لحنی که یعنی به من چه؟ مگه اصلاً پرسیدن داره آخه
.... اونم از مسافر؟
متوجه تعجب زیاد من شد و برای همین با یه لحن مظلومانه ای گفت : آخه بعضی مسافرا ناراحت میشن!!! دیگه داشتم شاخ درمی آوردم
.... هیچی نگفتم ولی با خودم فک می کردم یعنی این بدبخ گیر کیــــــا
افتاده که اینجوری اثر گذار پاچه شو گرفتن ....
اگه کسی می گفت باورم نمیشد .... واسه زدن عینک آفتابی از مسافر کسب اجازه بکنی!؟؟!!؟؟! چه چیزاااااااااا.... بعضیا عجب اعصابای قوی دارناااااااااا چجوری حال ملت رو می گیرن....
* در راستای برگزاری عقد آسمانی دوتا قنجیشک اداره مون قرار شده بنده عهده دار سمت فاخر کِل زن بشم....
اینجوری : لی لی لی لی لی لی لی لی لی لی لی لی ....
چـــــــــــه شــــــــــود.... منم که پایه ....
بیکار نشین دست بزن خوووووووو ، عروســـــــی شــــاهــــــــــــانه
ایشالا مبارکش باد
.....
الا ای همکار هینترنت بان اداره ، بدان و آگاه باش که :
اونوخ حالا هی برو اکسس پوینت رو خاموش کن ، دیوونه ....
دیروز آبدارچی مون که نگهبان شب هم هست غُر غُر کنان اومده تو اتاق ما که ای خــــــــــــــــــــــدا ، این چه بساطیــــــه ، همش واسه آدم دردسر درست می کنن و....
میگه : عقد نامه م دست پدرخانومم بوده ، وقتی فوت کرده برادر خانوم سهل انگاری کرده ، این عقد نامه ما رو گم کردن ، حالا مجبورم برم از اول خانوممو عقدش کنم ، عقد نامه بگیرم و ...
حالا همه بچه هاش ازدواج کردن رفتنـــــــــــــــــــــــــا کلی نوه و .... داره!!!
میگم : خب مگه بده ، یه شیرینی هم به ما می دی!!!
میگه : آخخخخخخخخخ اگه قبول نکرد عقدم شه ، چی؟ الان کلی باید براش خرید کنم ، طلا بخرم ، لباس بخرم ، چادر بخرم .... تازه جشنم بگیرم ... تا
میگم : مَش ... تازه چشش به دختراشم رفته ، اگه کمتر از دخترات براش بذاری دیگه عقدت نمیشه .....
میگه : حالا جشن شو که گرفتم میارمش اینجا زندگی کنیم ....
میگم : کی ان شالله ؟
میگه : بذار ، وقتی جشن بگیرم کلی بوق بوق می کنم با ماشین عروس ، اونوخ می فهمین دیگه ...
با همکارا کلی سر به سرش گذاشتیم ، که حالا چقد مهرش می کنی ؟ 1390 تا سکه بنداز خیرشو ببینی ؟ سرویس طلا سنگین بخر دخترات چششون در شه ....
بنده خدا آخراش فهمیده بود داریم سر به سرش می ذاریم دم به دم ما داده بود می گفت و می خندیدیم....
آمــــــده ام ، آمدم ای شاه پناهم بده
خسته ، امــــــانی زگناهـــــــــــم بده
ای حَرَمت مــــلجــــــــــــاء درماندگان
دور مـــــــــران از در و راهــــــــــم بده
لایق وصل تو که من نیـــــــستــــــــم
اِذن به یک لحــــــــــــظه نگــــاهم بده
رضــــا (ع) جـــــــــان
دلم یه ذره شده واسه گنبد و بارگاهت
داره پر می زنه واسه ضریح باصفات
واسه پنجره فولادت که دفعه آخری اونجا گره ش زدم
آقا جون بطلب بیام پابوست
دلتنگتم ....
لینک رو دنبال کنین ، هواییتون می کنه ....