نم نم باران بهار

به سراغ من اگر می آیید نرم و آهسته بیایید.......

نم نم باران بهار

به سراغ من اگر می آیید نرم و آهسته بیایید.......

بحث شیرین درسها ...

جاتون خالیه ببینیند چه حالی می کنم با این درس خوندن هاممممم. باید سمینار ارائه بدی جفت جفت .... مقاله ترجمه کنی واسه ارائه پشت به پشت هم .... یهنی من موندم این اساتید گرام فک می کنم من چی ام؟ دانشمند آیا؟ 

باز خدا رحمم کرد همکلاسی ها تو تاریخ آزمون و ... متحدند با هم وگرنه پایان ترمی داشتیم دیدنی!! 

دعا کنید دوستان از زبان خیلی شاکی م مقاله ها و منابع کوفتی هم که همشون انگلوسو ( همون انگلیسی کوفتی ) ..... پوستم کنده شده بس که خنگولم تو زبان .... 

دیگه به سلامتی خستگی ها هم خودشون فهمیدن باید خرد خرد در برن و وقتی واسه یه خواب خفن نیست... البت بماند که من از سر شب فِسسم در می ره و خُسبیدم هاااااااا..... کلا مثلا یکی دو ساعت تو خونه دیده می شم و بیدار البته .... بقیه ش یا بیرونم و دنبال کارام یا در خواب تشریف دارم به مثال گوشت کوبیده ته قابلمه .... 

حالا کی ها باید درس بخونم نمی دونم والوووو .... 

خب چه می شه کرد . داستان پشت کنکور پارسالی م  و استپ زدن همه برنامه ها و کارهام به خاطر پرداختن به گل وجود کنکور و قبولی این بلا رو سرم آورد و تا عید قطعا همینگونه اس بساطم .... 

شما دوستان ببخشید به بزرگواری خودتون 

فهلا ...

نظرات 1 + ارسال نظر
زهره پنج‌شنبه 7 آذر‌ماه سال 1392 ساعت 13:54 http://golesorkh.parsiblog.com/

واسه همین چیزاشه که هیچ وقت فکر ارشد خوندن نکردم!!

ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد