نم نم باران بهار

به سراغ من اگر می آیید نرم و آهسته بیایید.......

نم نم باران بهار

به سراغ من اگر می آیید نرم و آهسته بیایید.......

بنشین بر لب جوی و گذر عمر ببین...

نمی دونم اصلاْ چجوری داره می گذره این روزای عمر و جوونی.... واقعاْ تعجب آوره وقتی چیزی یا اتفاقی رو که فک می کردم فوقش مال دو هفته پیشه می بینم شش ماهی گذشته ٬ یا رخدادهایی که تصورم بر یک سال پیشه حداقل مربوط ۴-۵ سال گذشته است.... ینی واقعا اینقدر سرعت داره گذر عمر که یهو چش وا می کنیم می بینیم بچه فنقل های دور و ورمون شدن جوونایی رشید که دیگه هر کدوم یه نفرن و جوونای دیروز دیگه پای همراهی با جوونای امروز رو ندارن.... ینی حتی فرصت نشد بنشینیم بر لب جوی و گذر عمر ببینیم؟؟!!!؟؟ نتیجه و حاصلش چی بود؟؟؟به چی رسیدیم تو این مدت که گذروندیم؟

نظرات 5 + ارسال نظر
بازیگوش یکشنبه 26 آذر‌ماه سال 1391 ساعت 18:54 http://bazigooshi7.persianblog.ir/

اره خانومی وحشتنااااااااااااااااااک شده دو روز دیگه هم میگن شب عیده:-|||

شب عید که همینجا وردلمونه شونصد سالگی مون میشه چند صباح دیگه

توتی دوشنبه 27 آذر‌ماه سال 1391 ساعت 00:42

سلام
چقد فکر و حال من و تو شبیه همه!!!
باورت می شه منم مدتیه دارم به همین زود گذشتن روزها و اینا فک می کنم؟ تهش هم می رسم به اینکه چش رو هم بذارم خوابوندنم تو خونه ابدیم!!!!!

سلام عزیزم موندم والله چی بگم....

ملیحه دوشنبه 27 آذر‌ماه سال 1391 ساعت 14:33 http://bbm.parsiblog.com

آره واقعاً دیروز با خودم داشتم فکر می کردم ای بابا ! زمستان 91 شد ! سال 91 هم که تموم شد ! همین دیروز بود داشتیم برای عید نوروز 91 برنامه می چیدیم !!!!

می بینی ملیحه جون پیر شدیم رفت پی کارش

زهره سه‌شنبه 28 آذر‌ماه سال 1391 ساعت 00:35 http://golesorkh.parsiblog.com

به هیچی!

طعم عشق سه‌شنبه 28 آذر‌ماه سال 1391 ساعت 10:28 http://avalinnegahma.blogfa.com/

حالا نمیخواد اینجوری توجیه کنی عزیز . پیر شدی رفت پیرزن

زقنبوط خوردی تا به حال؟؟

ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد