وه که چه روز جونم مرگ شده ای بود امروز .... صبح که نت پا نمی داد و ما حوصله همت مضاعف نداشتیم .... دانشگاه که توسط چن تا دانشجوی بی ترفیت اعصابمون گند خورد و خستگی به تنمون موند ..... عصر هم این پمپ مرده شور برده که شده واسه من داستان میرزا نوروز زرت و زورت خرابه ؛ بازی درآورد و پشت بندشم که دیگه حسابی حالمو گرفت خرابی ماشین بود که گذاشتم دم در اومدم چهار تا وسیله بردارم برم دنبال کارام دیگه مُرد که روشن نشد..... خان داداش هم که قیافه گرفته ..... دیگه ام که بگم روزه بودم و حتی یه تخم مرغ خونه نبود افطار کنم منم الان قیافه گرفتم و هیچی نخوردم اصلاً قهرم با همه .... ایششششش
امان از وقتی که به همه کوفت بیاری های روزت دل گرفتگی هم اضافه شه
الهیییییییی خوب میفهممت...
وووی همه اینا رو بی خی بابا حدقل زنگ بزن یه چی برات از بیرون بیارننننننننننننن دختررر معده ات
از حرصم گشنه خوابیدم صب بابام بیدارم کرده که پاشو نون تازه خریدم .... زنده ای اصلا
کلآ وقتی یه روزی بد بشه دیگه همه جوره بد میشه و سنگ تموم میذاره!!!!
بی خیال...
میگذره :)
اصلا یه کوفتی بودهاااااااا
ای بابا!
سلام
بمیرم الهی! کاملا درکت می کنم واسه خودمم هم زیاد پیش میاد ... جهنمی می شه اینجور وقتا!!!
آخی گشنه خوابیدی؟
آی خواهرصبح از زور گشنگی داشتم شهید می شدم
سه پلشت اید و زن زاید و مهمان عزیزم ز در اید
اره منم بارها واسم پیش اومده که همه چیز با هم دست به دست هم میدن تا دیونه ات کنن ......