نم نم باران بهار

به سراغ من اگر می آیید نرم و آهسته بیایید.......

نم نم باران بهار

به سراغ من اگر می آیید نرم و آهسته بیایید.......

و اما تیتر رویدادهای این چند وقت....

جونم براتون بگه که از این چند وقته مدتی رو درگیر بستری مامان ٬ جراحی و پیگیریهای تشخیصی درمانیش بودم که همچنان هم ادامه داره و از همگی تون می خوام دعا کنید تا این کهنه درد مامان تشخیص داده شه و درمان .... بنده خدا سالیان سال می ناله و هرچی مراجعه به پزشک و .... داریم اثر قطعی نداشته. بعد از اون با خانوم داداش واسه خرید لباس عروسی و پاتختی و .... همراه بودم . بعدش بدیو بدیو اومدم و آبجی خانوم  - مامان نی نی گولو - رو بردم بازار واسه خریدهای جشن خان داداش.... و چون خودش نمی تونه راحت و معمولی بره بازار و هم نی نی گولو مدام بیدار میشه و گشنشه  و مامی می میخواد تبدیل به آژانس خرید و نی نی داری شدم . قبل تر از اونم که داستان شیرین درگیریهای فاضلاب و جمع و جوری خونه مون بود که شتر با بارش یهو غیب می شد چه برسه به اعضای محترم خانواده. دو شب هم که مخشول درست کردن و نوشتن کارتهای دعوت خان داداش بودیم . دیگه کلهم دخترای پایه فامیل جمع شدیم و تهش رو درآوردیم . جونم براتون از محل کار و کارای شخصی خودم بگه که اداره شده استراحتگاه و کارای خودمم همگی همچنان بر زمین ..... دور از جون تون پنج شنبه ای هم که رو به موت تشریف داشتم که بازم عمرم به دنیا بود گمونم و قصر در رفتم از دست مش عزرائیل.... و در آخر دیدم نخیر کلهم خانواده نیاز به یه خونی چیزی داریم که ریخته شه ٬ پریدم رفتم  پرنده فروشی شهرمون و یه خروس خوجیل موجیل خریدم و آوردم دادم خونش رو ریختن ....  خلاصه که تازه احتمالاْ‌ فردا پس فردا قراره جهاز برون داریم  و مراسمات عروسی رسما شروع میشه که اینجانب هنوز خریدی انجام ندادم و کی میخوام کارا رو برسونم خدا می دونه. 

راستی بالاخره این کابل از بازار شام بهم ور شده خونه یافتیده شد و اینجانب موفق به تخلیه دوربین عکاسی شدم و حالا می ریم که داشته باشیم نازنین زینب کوشول موشولو رو .... 

 سلام خاله ها و دایی ها ..... من نازنین زینبم 

 

بینید آجی چیکارم کرده .... اه خب نمی ذاره بخوابم که...  

 

نظرات 7 + ارسال نظر
نیلوفر شنبه 10 تیر‌ماه سال 1391 ساعت 07:58 http://nilo0ofar.mihanblog.com

خسته نباشی از بدیو بدیو....
آخی چه چشای نااااااازی داره این نی نی
ماشالله

ممنون نیلو جونم .... قربونت برم عزیزم چشات خوشگل می بینه

بهار شنبه 10 تیر‌ماه سال 1391 ساعت 09:25 http://sana1359.parsiblog.com/

سلام . چه عجب بالاخره عکس نی نی تونو گذاشتی !!!!!!!
خدا حفظش کنه با وجود کچلی ولی نازه ماشالا . انشالا که با ناز پدر و مادر بزرگ شه . بازم از طرف من به زهرا جون تبریک بگو و نی نی گلتونو ببوس ......

چیکار کنم بهار جون خب اینم از عوارض همون شلم شورباییه که دوست داری دیگه.....
ممنون گلم شما هم وانیا رو ببوس

بانو شنبه 10 تیر‌ماه سال 1391 ساعت 11:55 http://heartplays.persianblog.ir/

هزار ماشالله به این گل دختر... چقدر نازه...
ایشالله همیشه سلامت باشه...
اسپند دود کن براش...

ممنون بانو جون ان شالله واسه چش روشنی نی نی نازنین شما عزیزم

توتی شنبه 10 تیر‌ماه سال 1391 ساعت 12:45

من اول آیا؟
سلام عزیزم
خوبی؟
خیلی وقته نیومدما!!!
خدا بد نده مگه مامان چه مشکلی دارن؟ ایشالا که خوب بشن و همیشه شاد و سلامت باشن.
دختر زرنگ حسابی به بدو بدو افتادیا!!! ولی حال میده بدوبدوی عروسی و کارای خیر مگه نه؟
دیگه همه رو راننده خودتی دیگه یا با آژانس میری این ور اونور؟
عکس این نی نی گولو هم باز نمیکنه برام سرعت پایینه

سلام خانومی
سایه ت سنگین شده دیگه چه کنیم
دل درد های مزمن چندین ساله که همه مون رو کلافه کرده
هی خواهر خسرتی یه خواب درست و درمون و به دل سیرم فعلا اونم تو این شبای کوتاه تابستونی
راننده خودمم خانومی

توتی شنبه 10 تیر‌ماه سال 1391 ساعت 12:54

چه لپ هایی داره این نی نی گولو!!!! ای جانم!!!! جون می ده واسه فشردن!!!!!

آخ گفتی جاتون خالی حسابی لپ کشونیه.... ولی من دلم نمیاد اذیت میشه فینقول خب گنا داره

سارا سه‌شنبه 13 تیر‌ماه سال 1391 ساعت 02:08 http://ma3nafaronesfi.blogfa.com/

اخییییییییییییییییییییییییی نازی ماشالله عکس با روسری چه با نمک شده .....

[:S005:آجی ش این بلا ها رو سرش میاره انگار که عروسکشه....

ملیحه (خانم پرستار) سه‌شنبه 13 تیر‌ماه سال 1391 ساعت 15:29 http://bbm.parsiblog.com

میگم شما کلا وقف عام هستی آره؟!
چه نی نی نازی ! یه چیزیش شبیه تو هست ولی نمی دونم چی!

چه کنیم دیگه ملیحه جون.......
چونه اش کپ خودمه

ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد