چقد امروز برای همکارم خوشحال شدم .... همسرش بعد از 50 روز کما ، به هوش اومد. تازه عروس و دامادند طفلی ها.... همش دلم شورش رو می زد و به هرکی می رسیدم می گفتم تو رو خدا دعا کنید شوهرش چشم به دنیا باز کنه .... وقتی بهم گفت شوهرش برگشته احساس کردم طوفانی که همه دور و بر رو تیره و تار کرده بود براش و به نظر نمی اومد بتونه به سلامت ازش بیرون بیاد به خواست خدا فرونشسته و همه چی آروم شده یه لحظه بغض کردم ، بعد که از ذوق دراومدم تازه رفتم کلی بوسش کردم و باهم خوشحالی کردیم.....هفته پیش بود که تو کما ایست قلبی کرده بود و با تلاش کادر پزشکی برش گردونده بودن..... طفل معصوم چقد این مدت هزینه کرد و چقد اذیت شد..... بنده خدا شوهرش با دوستش از مأموریت کاری برمیگشتن که تصادف می کنن ، راننده جابجا فوت می کنه و این طفلکی هم می ره کما .... اینجا پذیرشش نکرده بودن ، برده بودش تهران بیمارستان خصوصی ، شکر خدا که به زندگی برگشت ....
می گن شب تموم میشه روسیاهی ش واسه ذغال می مونه هااااااا ..... محل کار همسرش با وجود صدور حکم مأموریت و .... حاضر به هیچ همکاری ، کمک یا پرداخت غرامتی نشدن......بازم شکر خدا که چشم به دنیا باز کرد. ان شالله هر چه زودتر سلامتی ش رو بطور کامل بدست بیاره ..... هزینه ها جبران میشه اما آدما می مونن و ذات شون..... و صد البته این حقیه که قابل پیگیری و بازگشته نمی تونن به این سادگی از گردن خودشون رفع کنن.
ان شالله که همه طوفانها و شبهای سیاه به خواست خودش به آرامش و روز روشن ختم شه به همین زودی .... آمین
خداروشکر باز بهوش اومده
کاش واسه هزینش هم پیگیری کنن
راست میگن هیچ تلاشی بی نتیجه نمی مونه . خدا رو شکر که عمرش به دنیا بوده . انشالا هر چه زودتر خوب و مرخص بشه و قدر همسرش رو بدونه .
خدا رو شککککککککککککررررررررر
خدارو صد هزار بار شکر