جاتون خالی بس که از صبح غر زدم که من دلم میخواد سفر برم و .... خدا یه حالی داد و به دلمون کار کرد. ظهر وقتی رسیدم خونه دیدم خان داداش در اقدامی دقّه 90ی برنامه یه سفر توت چینی تو حاشیه شهر رو گذاشته هماهنگی هاش رو هم کرده.... جاتون خالی زدیم رفتیم 15 کیلومتری بیرون شهر و حسابی از خجالت شکممون در اومدیم.... سرشب هم دایی جان به همراه خانواده تشریف آوردن شب نشینی ...... الانم با دست و بال رنگی و تنی خسته در خدمتتونیم فقط چشا با التماس چوب کبریت بازن ....
شبتون خوش
خسته نباشی
مرسی کم الله
نوش جوووووووووووووووون
دلم اب افتاد
خیلی وقته تو نخشم برم توت بچینم و سیر بخورم بیام
اما نمیدونم کجا ؟
نوش جونتون
الهییییییییییییییییی..... خانومی کجا زندگی می کنین ؟
نوش جون دوستم
تو یونی ما هم یه درخت توت هست ولی جاش بده...دست ما نمیرسه بهش....پسرا میخورن...ما فقط میتونیم نگاه کنیم!
آخیییییییییی پس هنرهای زنانه تون کجا رفته ...ننبینم اظهار ضعف کنیداااااااااا
به به
نوش جان
حسابی خوش گذشته
منم عاشق اینجور کارام
منم توووووووووووووووووووووت
میگن خدا حاجت شکم رو زود میده راست میگن .....