نم نم باران بهار

به سراغ من اگر می آیید نرم و آهسته بیایید.......

نم نم باران بهار

به سراغ من اگر می آیید نرم و آهسته بیایید.......

بذار همه چی پای خودم باشه !!!

امروز با یکی از همکارا صدامون بالا رفت.... مسخره شورش رو درآورده تازه طلبکارم هست..... موندم این آقایون واسه چی اینجوری اند؟ کاری به من محول شده که مدتی به جهت سیاست کاری رئیسمون ازم خواست که ایشون هم همکاری کنن و بعد از اون بهش گفت دیگه شما برو واحد خودت رو راه بنداز و بچسب بهش. از اونجایی که ایشون خط تولید تشریف دارن و من دفترم ٬ ارتباط ایشون با کارگرا بیشتره و این موضوع کار مرتبط با همکارای خط تولید و کارگراست....من تا مدتی بعد از قطع همکاری هم چون ایشون ازم سوال می کرد و پیگیر می شد نتیجه اقدامات رو می گفتم بهشون تا به کارگرا هم منتقل کنن و ....  ولی چن وقته دیدم حضرت آقا دارن باهام موش و گربه بازی و پیغوم پسغوم  بازی درمیارن و مدام کارگرا بهم زنگ می زنن که فلان کار چی شد نتیجه اش یا شنیدیم فلان چیز اینجوری میشه .... وقتی هم که پیگیر می شدم می دیدم بعله جناب دارن موش می دوونن . خب من هم کل قوانین مرتبط با موضوع رو با جزئیاتش دقیقا و جوری که کاملاْ متوجه شن بهشون توضیح می دادم  و تمام .... یا وقتی می رفتم ارگان مقابل می دیدم تک تک پرسنل اونجا که واسه پیگیری کارا می رم پیششون میگن فلانی هم زنگ زده بود که بهش گفتیم فلان کار رو انجام بدن ٬ شما هم اومدید !!! شما نماینده هستید؟؟!!؟؟ 

امروز که رفته بودم واسه جلسه ای تو اداره بوووووووق ٬ حضرت آقا رو هم دیدم . اینم بگم که این اداره بوووووووووق  نزدیک ارگانی هستش که موضوع بحث مونه. دیگه نه ایشون حرفی زد و نه من. تا برگشتم اداره دوباره بچه ها زنگ زدن که خانوم .... کار ما چی شد؟ شنیدیم رفته بودی اونجا!!! در حالیکه من اصلاْ‌ اونجا نبودم و دیروز یه سری کامل باهاشون صحبت کرده بودم و گفته بودم خیالتون راحت موضوع کار شما در فلان مرحله اس و خودم پیگیر هستم !!! منو می گی ٬ دیگه کاسه صبرم لبریز شد.... وقتی واسه انجام کارا رفته بودم پیش آقای رئیس ازش خواهش کردم که ؛ به آقای فلانی بگو تو کار من دخالت نکنه اگه دوس داره کاری انجام بده ممنونشم بیاد به خودم بگه و اگه شما صلاح بدونید من حاضرم کل کار رو به خودشون واگذار کنم و.... همکارشم که زنگ زده بود به کنایه بهش گفتم به فلانی بگو ممنون میشم اگه اطلاعاتی داری به خودم بگی و .... آخر وقت دیدم زنگ زده که خانوم شما اگه حرف داری به خودم مستقیم بگو چرا پیغوم پسغوم می فرستی؟ ( از اشاره من به همکارش شاکی شده بود گمونم ) گفتم واسه اینکه  خود جنابعالی داری اینکارو می کنی ٬ مدام زنگ می زنن که .... میگم چطور؟ میگن نمی دونیم والا ٬ فلانی میگه! کمک می خوای بکنی دستت درد نکنه ممنون به خودم بگو واسه چی فکر کارگر رو خراب می کنی؟ مگه شما خودت جو کارگری رو نمیشناسی و .... اگه نه کل کار رو تحویل بگیر و ... که شروع کرد نه  و .... گفتم فقط همکارای خودمون می گفتن می گفتم کارگرن یه چی میگن و .... تک تک پرسنل ارگان ... هم می گن اونا رو چی می گی؟ شروع کرد به شامورتی بازی و شلوغ کردن و اینکه من سرم به کار خودمه و .... نهایتا هم با دلخوری سنگینی خداحافظی کردیم.  

تهش اینکه هرچی از این رفتارا و تنشهای محیط کار بدم میاد و سعی می کنم آلودش نشم ااااد میاد و دامن منو می گیره .... خب آخه بگو کار کاره دیگه واسه چی دخالت می کنین تو کار آدم!! من که می شناسمتون  دیگه!! همین حضرت والا در راستای خودشیرینی تو جو کارگری رفته نشسته همه فتوحات کار رو زده به اسم خودش  و گفته از یمن وجود سایه منه که کارتون جلو می ره و همه همکارا فک می کردن کلاْ کار به عهده ایشونه .... همه اینا رو می دونستم ولی می گفتم جهنم ... هرچی باشه این بنده خدا یه آقاست بذار واسه خودش پز بده! بذار حس مردونه ش رو خراب نکنم حالا چه فرقی می کنه ؟ من که از اول هم نیتم این بود که بتونم کاری واسه همکارای کارگر انجام بدم که همه جوره حق شون پایمال شده ٬‌ مهم هم نیست بدونن یا ندونن ٬ ولی واقعا دوست ندارم به عنوان یه زن توانایی م رو زیر سوال ببرن و هرجا خراب کاری بود بگن خب یه زنه دیگه چه توقع .... یا بشینن بگن ؛ کی بود کی بود فلانی پیگیر بود....!!!  تا حالا هر چی کوتاه اومدم بی فایده بوده ٬‌ گمونم یه جاهایی هم باید برخلاف میلت رفتار کنی تا حریم کاریت حفظ شه . بذار همه چی پای خودم باشه هم بدش و هم خوبش .... این وسطم که یه عده .... چی بگم آخه ٬‌ همون سکوت بهتره !!!

نظرات 8 + ارسال نظر
نیلوفر سه‌شنبه 20 دی‌ماه سال 1390 ساعت 08:27 http://Nilo0ofar.mihanblog.com

چی بگم والا!
خدا رو شکر تو محیط کار ما از این موردها نیست!!!

دست راستت به سر ما نیلو جون ....

بانو سه‌شنبه 20 دی‌ماه سال 1390 ساعت 11:39 http://heartplays.persianblog.ir/

واقعا اعصاب می خواد با این جور آدم ها کار کردن و همکار بودن...

توتی سه‌شنبه 20 دی‌ماه سال 1390 ساعت 11:43

سلام عزیزم
خوبی؟
خدا بگم این مردا رو چیکار کنه که همه جوره ما غنچه های لطیف رو اذیت می کنن!!! ( حال کردی جمله رو؟)
عزیزم تو کار خودتو درست و خدایی انجام بده پشیزی هم واسه این آدما ارزش قائل نشو خدا خودش همه چیو جور می کنه
و توکل علی الله و کفی بالله وکیلا

سلام توتی جونی ممنون شما چطوری؟
ای ول بابا جمله .... رمانتیک...
ممنون حتما همینطوره دعا کن واسم

مانیا (مانلی سابق) سه‌شنبه 20 دی‌ماه سال 1390 ساعت 12:33 http://notepad.persianblog.ir

آی زور داره همچی آدمایی... اه اه... خدا صبرت بده دختر

هیییییییییی ببین من چه فولاد آب دیده ای ام که دارم اینا رو می گذرئنم چی بگم دیگه خب کاره دیگه

بازیگوش سه‌شنبه 20 دی‌ماه سال 1390 ساعت 13:03 http://bazigooshi7.persianblog.ir/

خدا صبرت بدهههه ینی به اندازه همین چن ماه کار کردن میفهمم چی میگیییییی اووووف

ینی هاااااااااااا کار که آدم رو خسته نمی کنه این روابط کارهستش که آدمو می کشونه

سارا سه‌شنبه 20 دی‌ماه سال 1390 ساعت 18:50 http://ma3nafaronesfi.blogfa.com/

ان شالله خدا به شما صبر ایوب بده با این محیط کاری

چه میشه کرد خب باید نون این یتیم غوره هامو در بیارم دیگه

ملیحه (خانم پرستار) سه‌شنبه 20 دی‌ماه سال 1390 ساعت 21:56 http://bbm.parsiblog.com

ای بهار جان !
چی بگم خواهر . من یکی متنفرم از این چیزا . متنفرم از اینکه با یه مرد کار کنم .
کلا از 98 درصد مردها متنفرم به شدت. حالم ازشون به هم می خوره .
احساس می کنن دنیا روی انگشت اونا می چرخه ! موجودات کثیف و از خود راضی . توی هر 100 تا مرد 2 تاشون آدم میشن!

از بس رودارن این جنس خب.... دیگه اینقدرام افتضاح نیستن باید دستت بیاد یه چیزایی خب

ملیحه (خانم پرستار) سه‌شنبه 20 دی‌ماه سال 1390 ساعت 21:59 http://bbm.parsiblog.com

ای بهار جان !
چی بگم خواهر . من یکی متنفرم از این چیزا . متنفرم از اینکه با یه مرد کار کنم .
کلا از 98 درصد مردها متنفرم به شدت. حالم ازشون به هم می خوره .
احساس می کنن دنیا روی انگشت اونا می چرخه ! موجودات کثیف و از خود راضی . توی هر 100 تا مرد 2 تاشون آدم هستن!

ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد