نم نم باران بهار

به سراغ من اگر می آیید نرم و آهسته بیایید.......

نم نم باران بهار

به سراغ من اگر می آیید نرم و آهسته بیایید.......

اندر حکایت این خروس ها...

 

محلی که کار می کنم یه حیاط پشتی نسبتاً وسیع داره . چن وقت پیش آقای سرایدار اداره واسه اینکه مواقعی که اداره تعطیله و تهناس ، حوصله اش سر نره و اینکه از وقت و فضای موجود یه استفاده ای هم برده باشه 15 تا جوجه خریده بود و با خوراکهای مخصوصی که از مرغداریها و .. می گرفت جوجه هاش رو بزرگ کرد. اکثریت این جوجه ها خروس شدن و فقط سه تاشون مرغ از آب دراومدن. آقا ، حالا این خروسها حسابی واسه هم که شاخ و شونه میکشـــــن ؛ هیچ ، دمار از روزگار این مرغای معصوم هم درآوردن و شغل دوم این آقای سرایدار ما شده کیش کردن این خروسها و نجات دادن این مرغای طفلکی .... از طرفی هم این آقای سرایدار که دیدن تخم این مرغ ها مناسبه و مورد استفاده شونه ، رفتن سه تا مرغ دیگه از نژاد مرغهای مینیاتوری و یه خروس هم نژاد همین مرغها خریدن و آوردن با این دسته اولی مرغ و خروس هاشون نگه می دارن. حالا رفتار این خروس قلدرها و این خروس مینیاتوری در تقابل باهم دیگه دیدن داره هـــــــــــــــــــــــــااااااااااا... مثلاً مواقعی که می خونَن .... یا مواقعی که واسشون دون می ریزه، یه جا واسه این خروس قُلدرها ، یه جا مرغ مظلومها و یه جا هم واسه خانواده مینیاتوری .... 

این خروس قُلدرها مث دزدای دریایی می مونن به حق خودشونم قانع نیستن ، اگه این سرایداره بالاسرشون واینسته ، بعد اینکه سه سوته ، تَه غذای خودشون رو با هزار بزن بزن و جنگهای خونین با همدیگه درآوردن ، می رن سراغ مرغها و خانواده مینیاتوری. مرغها که هیچ .... طبق روال قبلی شون دَرمی رن یا با هزار کتک یه چی می خورن.... اما این خانواده مینیاتوری .... کاش اینجا باشید و ببینید ، مرغهاشون با دیدن این خروس قُلدرها ، به هزار ناز و عشوه می رَن پشت این آقای خونه ، آقای خونه هم علی رغم اون هیکل ریزه میزه و مینیاتوری ش، همچین موی گردن واسه این خروس قُلدرها سیخ میکنه که بیا و ببین ... هر کی ندونه فک می کنه این فسقلی ده برابر اونا زور داره. 

دیروز آخر وقت چن دقیقه ای رو که منتظر اومدن سرویس بودم رفتم اونجا .... اتفاقاً موقع غذاشون هم بود. 

بعد از غذا که سیر شدن یکی از این خروس قُلدرها مث اینکه یه نگاه چپ به این یکی از این مرغ مینیاتوری ها انداخت و رفت طرفشونEvil Smile. آقا چشتون روز بد نبینه ؛ این خروس مینیاتوری چنان رگ ناموس پرستی ش زده بود بالا که بیا و ببین . با یه هیبت جنگجویی و موهای سیخ شده گردن و به حالت جهشی ، چنان حمله ای به این خروس قلدره کرد که خروسه با اون هیکل و قدرت بالاش فرار رو بر قرار ترجیح داد .  

با دور کردن حریف از صحنه و بعد کلی تعقیب و راحت شدن خیالش از دفع خائن ، با ملاطفت تمام In Love، با یه حالت دلجویی و نوازش توأم با غرور و انتقال حس پشتوانه مستحکم به این خانوم مینیاتوری ، رفت سمتش و کنارش ایستاد ، یه جوری که بقیه حضّار چششون دربیاد. خانوم مینیاتوری هم با عشوه ای کشــــــــــدار مراتب تشکر و ابراز محبتش رو  اعلام کرد. 

اونجا یاد " یه شوهرم نداریم" اردی خانوم و دوستاشون افتادم.... از یه طرف هم اون مرغای مظلوم جلو چشمم بودن....  

بهـــــــــــــله دیگه ، این سکه دو رو داره عزیـــــــــــــــــــــزان دل مادر .....

نظرات 5 + ارسال نظر
دخترک یکشنبه 27 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 17:48 http://nasinej26.blogfa.com

سلام خانمی

عجب سرگرمی با حال دارید شمااین سرایدارتون خیلی باحاله

چه کنیم دیگه....تازه باید از کاراش تعریف کنم بخندیم

آبانه یکشنبه 27 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 19:00 http://abaneh.blogfa.com

سلام خوشگل خانوم چه عجب !!!! حالا دیگه دست پیش میگیری پس نیوفتی بی معرفت ؟ معلوم هست خودت کجایی پیدات نیست ؟ تموم شد کارای یونی به سلامتی ؟
میبینم که مرغ و خروسای غیوری در محل کار پرورش میدید آخه به توهم میگن نامزد !!! از خروس مینیاتوریه یاد بگیر آخه . نه سراغی میگیری از ما نه اون طرفا پیدات میشه .... هیییییییی روزگار

اگه خدا بخواد دیگه آخراشه عزیزم. چرا نیستی گلی؟دهههههه یه چی هم بدهکارشدیم به این نامزد خوشگلموناااااااااااا هی میایم پیغوم پسغوم می ذاریم و به زبان بی زبونی می گیم مارم تحویل بگیر عمرا محل نمی دی.....میگن زن خوشگل داشتن درد سرم داره باید فراغشم به جون بخریم دیگهچه کنیم

اردیبهشتی دوشنبه 28 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 08:33 http://tanhaeeii.blogfa.com

به به
می بینم که مرغ و خروس می بینی یاده ما می افتی
چه میکنه یه شوهرم نداریمممممممم

سارای دوشنبه 28 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 09:04

چه بامزه

بانو دوشنبه 28 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 12:24 http://mymindowl.persianblog.ir

من الان فکر کردم می خوایی از سر و صدای این مرغ و خروسا گله کنی... .. این خروس وحشیا که خداییش آدم می ترسه نزدیکشون بشه...

بعضی موقع ها اینقده سرم شلوغ میشه که خودمم نمی فهمم چی به چیه چه برسه به صدای اونا ولی اینقده باحال همکی باهم می خونن اونم در سه نوبت ....

ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد