نم نم باران بهار

به سراغ من اگر می آیید نرم و آهسته بیایید.......

نم نم باران بهار

به سراغ من اگر می آیید نرم و آهسته بیایید.......

اولین روزه ......

یادش بخیر اولین باری که روزه گرفتم ٬ کوچیک بودم ... نمی دونستم قورت دادن بزاق دهن روزه رو باطل نمی کنه. ظهر که شد مامانم بعد از کلی تشویق و ... بهم گفت :‌ دختر گلم برو یه کم استراحت کن تا افطار شه. رفتم بخوابم ولی تا سرم رو رو بالش می ذاشتم باید بلند می شدم و برای خالی کردن دهنم  بیرون می رفتم .... همش هم باخودم می گفتم پس این ماما اینا چیکار می کنن .... چقد سخته .... تا اینکه مامانم متوجه رفت و آمدهای زیاد من شد و بعد از پرس و جو ٬‌ من تازه دوزاریم افتاد که مساله ای نداره و تازه در عمل فهمیدم مبطلات روزه چیه..... 

بعدها وقتی مامانم تعریف می کرد که پسر دایی  هم فک می کرده دستشویی رفتن روزه رو باطل می کنه چقد بهش خندیدم. 

چقد زود می گذرن این روزا.... 

از همه دوستانی که خاطره ای از اولین روزه داری شون دارن دعوت می کنم تا تعریف کنن برامون.

نظرات 7 + ارسال نظر
نیلوفر شنبه 8 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 10:53 http://Nilo0ofar.mihanblog.com

ای بابا عجب ستمی میشد اگه آب دهان هم روزه رو باطل میکرد!!!
من یادم میاد وقتی کوچیک بود که تکلیف نشده بودم روزه کله گنجشکی میگرفتم و ظهر موقع ناهار افطار میکردم باحال بود!!

آره اون روزه کلیه گنجیشکی ها هم خیلی باحال بود

بانو شنبه 8 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 14:05 http://mymindowl.persianblog.ir

ستاره یکشنبه 9 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 09:27 http://in-yek-zendegist.blogfa.com

خوب یه چی بگم بخندیم؟ منم فک میکردم آب دهنم روزمو باطل میکنه!!!! وای که چه دنیااییی داشتیم!

حالا مامانم تعریف میکرد که وختی کوچیک بودن با داییم میرفتن توو تنور نوون میخوردن! فک میکردن خدا نمیبینه! اینقده میخندیدیم به این خاطرشون!

بازیگوش یکشنبه 9 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 11:27 http://bazigooshi7.persianblog.ir/

خانوم پرستار یکشنبه 9 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 15:16 http://Bbm.parsiblog.com

باز خوبه شما دو سه ورژن بالاتر بودی
پسر داییت خیلی بامزه بوده !
طفلی داشته می ترکیده
خدا یه چیزی می دونسته که گفته پسرا تا 15 سالگی مکلف نشن
وای خدا مردم از خنده

آره خداییش هم همینجور بوده از شدت فشار و ترکیدگیش مامانش که میشه زن دایی من متوجه شده و باهاش صحبت کرده

بهار یکشنبه 9 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 23:07 http://sana1359.parsiblog.com

سلام . خوبی ؟ جدیا عجب خاطراتی !!!!! منم مثل پسردائیت بودم فکر می کردم دستشوئی نباید برم !!!!!! گوله . نخند . یعنی چی ؟
واقعا ؟؟؟؟؟؟؟؟
ا ف غ ا ن ی هم خودتی .........
حالا عکسا قشنگ بود ؟؟ تو هیچ نظر دیگه ای غیر از اینکه بچه داری به من میاد نداشتی ؟؟؟؟؟ واقعا ؟؟؟؟؟؟؟
راستی یادت باشه سحرها پاشدی به من تک می زنی منم بهت تک می زنم این وعده رفقاست که مشخص بشه واسه سحر بیدار شن که اگه کسی خواب موند بشه از مشت و لگد هم استفاده کرد .
از ما گفتن دیگه خود دانی ......

خداییش تا چن وقت بر این تصور باحال بودی بهارجان
ا ف غ ا ن ی رو که می دونم
انصافا خیلی خوشتیپ افتاده بودین جفتتون بهم میایین
کاملا موافقم فکر خیلی خوبیه عزیزم

مدیریت محتوای سایت سه‌شنبه 11 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 01:56 http://3noqte.com

با سلام
مطلب بالا در بخش ویژه نامه ماه مبارک سایت سه نقطه با نام وقتی کوچک بودم منعکس شد
با تشکر
طاعات قبول
لینک مطلب:
www.3noqte.com/main/bank-aiinee/monasebatha/ویژه-ماه-مبارک-رمضان/روزه-اولی-ها/12740-وقتی-کوچک-بودم

ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد