نم نم باران بهار

به سراغ من اگر می آیید نرم و آهسته بیایید.......

نم نم باران بهار

به سراغ من اگر می آیید نرم و آهسته بیایید.......

هستم اما ....

       

 

 

 

این روزها با بالا پایین های خودش من رو هم بالا پایین می کنه. دیروز رفته بودم پیش استاد راهنمام. فرد فوق العاده منطقی ، موجه ، قابل احترام و ... هستن. رفته بودم که تأییدیه کارم برای ارسال مقاله به یکی از مجلات داخلی رو ازشون بگیرم. نمی دونم چطور متوجه آشفتگی و این در و اون در زدنهای این روزهای من شده بود. می گفت از ایمیل های مختلفی که برای مقالاتت فرستادی معلومه. از هدفم پرسید. کمی صحبت کرد و مباحث رو برام باز کرد صحبتهایی کرد و توصیه هایی برام داشت که اصلاً باور نمی کردم این صحبتها رو از ایشون بشنوم. هم خوشحال بودم که فردی مث ایشون بهم لطف کرده و درباره چنین مسائلی خودش رو طرف مشورت من قرار داده و بهم راه رو نشون میده و هم مونده بودم که یعنی اینقد مساله اضطراری شده؟ صحبتهاش خیلی منطقی و متین بود. نظر خود من هم همین بود اما من در دو مورد از اون هدفها راهکار رو خارج از دست خودم می دونستم که استدلالم برای تمرکز بیشتر روی هدف سوم - بجهت از دست ندادن زمان - می شد در حالیکه ایشون معتقد بودن که خیلی هم موضوع خارج از دست من نیست و باید براش تلاش کنم و هدف اول رو اینقدری ارزشمند توصیف می کرد که حتی ارزش قربانی شدن دو هدف فعلی م - که در حال حاضر تمرکز و تلاش بیشتری رو براش دارم تا حداقل از زمانهام استفاده کنم - رو هم داره !!! مسائلی رو براش شرح دادم. توصیه ای رو بهم کرد که می گفت اگر خواهر واقعی من بودی قطعاً فقط این راه رو بهت توصیه می کردم . همه اینا در حالی اتفاق افتاد که از هرکسی تصور این راهنماییها رو داشتم بجز ایشون اونم به اون شکلی که از جلسه مهم کاری خودش زد تا با من این صحبتها رو داشته باشه. فردی که تمام وقت مشغوله و بندرت پیداش می کنی تا یه امضا ازش بگیری یه روزی باید با من این صحبتها رو می کرد که روز تعیین کننده ای برام بود. تصمیمی که اون روز قصد اجراش رو داشتم  بعد از این صحبتها خیلی متعادل تر شد. امیدوارم نتیجه هم زودتر حاصل بشه.

دوستان ؛ دیگه منو در اجرای وارونه ترتیب تصمیمات آغاز سال مقصر ندونید هر چند بازم میگم از دست من خارجه ... اگه اینجوری نباشه من خیلی بی عرضه و وحشتناک هستم که تازه در توجیه  این بی عرضه گیها پیش خودم همه این ناکامی ها رو گردن نخواستن خدا و ... گذاشتم. باید فکر اساسی واسه حال و روز خودم داشته باشم. نمی دونم چرا اینجوری ام ولی قطعاً چیزایی هست که دکتر بهم این حرفا رو زد. باید برم جلو و تلاش کنم. در این راه بیش از پیش به دعاهاتون احتیاج دارم. به بی استعدادی و ضعفم در دستیابی به این هدف واقف بودم اما یه جورایی داشتم همه چی رو گردن خدا می ذاشتم. خیلی دعام کنید . قطعاً به کمک و راهنمایی هاتون در این رابطه نیاز مبرم دارم که امیدوارم کمکم کنید. 

 

سیگنال مثبت نوشت:

دکتر بهم گفت شما فرد باهوشی هستید ، می تونید از پس حل این مساله و انتخاب بهترین راه حل براش ، در مجموعه موجود ، بگونه ای که در نهایت ؛ رضایتمندی و شادی تون و فراهم کنه ، بر بیایین اما اینم گفت که همه افراد باهوش لزوماً مسیر رو درست طی نمی کنن و لازمه دقت کنین تا از مجموعه شرایط موجود به بهترین وضعیت ممکن برسین.  

 

     

نظرات 12 + ارسال نظر
amir سه‌شنبه 20 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 12:05

سلام
خوبین شما؟
باز هم استادتون!!!!
راستی وقتی میگفت باهوشی جدی بود یا زیر لب می خندید!!!!!؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
راستی ما هم مشاور خوبی هستیم ها!!!!!!!
نبودین نگرانتون شدیم
ممنون که مینویسین
انشالله به بهرتین نحو ممکن این دوران رو بگذرونی
موفق و موید باشین

سلام
به لطف شما خوبم
این استادمون نه اون استادمون!!! اون که یه فیلم دیگه ای داریم باهاش حالا بماند به موقع ش می نویسم.
آهان پس شغل شریفتون مشاوره ست و مشاوره می دین. دیدین استادم جدی می گفت باهوشم
یه مقدار کارام بیفته رو روال میام بازم . گفته بودم که ، اینجانب از دسته سخت پوستانم . با بادمجون بم هم قرابت فامیلی دارم
ممنون به لطف شما

توت فرنگی سه‌شنبه 20 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 13:48

سلام باران جونم
خوبی؟
خوش به حالت چه استاد ماهی داری!!!!
ایشالا خدا همیشه کمکت کنه
مقالت چاپ شد به ما هم بگو بریم بخونیما!!!
بای گلم!

سلام عزیزم
خوبم شکر خدا
آره این استادم واقعا انسان شریفیه.
گمونم چاپ این مقاله های من ، به عمر من و شما قد نده . به عمر زمین شناسی محاسبه ش کنید
بوووووووووووووس

آبانه سه‌شنبه 20 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 14:19 http://abaneh.blogfa.com

عزیز دلم ایشالا موفق بشی و باشی

ممنون گلم شما هم همینطور خوکشل خانوم دوس داشتنی

بهار سه‌شنبه 20 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 14:21

سلام عزیزم . خوبی ؟ چون وقت کمه فقط یه چیز میگم . خیلی وقتا خدا حرفاش رو از زبون بقیه بنده هاش به گوش ما می رسونه . پس خدا رو شاکر باش که به حرفات جواب میده و دلگرمت می کنه . مطمئنم خیلی زود به همه چیزای خوبی که میخای خواهی رسید . خیالت راحت .......

سلام عزیزم ممنونم
دقیقا همین حس رو داشتم وقتی داشت باهام صحبت می کرد . امیدوارم همینطوری باشه که میگی.

بانو سه‌شنبه 20 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 20:51 http://mymindowl.persianblog.ir

نیلوفر سه‌شنبه 20 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 23:22 http://Nilo0ofar.mihanblog.com

من که اصلاْ نه فهمیدم هدف چیه نه استادت چه راهنمایی هایی کرده!!!!!

الان میام میگم چی بهم گفت عزیزم فقط بین خودمون باشه هااااااااااا

خانوم کوچولو چهارشنبه 21 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 11:16 http://zendegi-man.blogfa.com

ایشلا موفق میشی عزیزم .راستش خیلی باید خدا رو شکر کنی که همچین استادی داری. قدرشو بدون!

بابا باااهووش!

ممنون گلم. خدایی منم خیلی ارادتمندشم. دروغ چرا عاشخ مرامش شدیم داداششششششششششششش

ستاره آسمان چهارشنبه 21 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 16:55 http://khatere88.persianblog.ir/

سلام باران جان زودی بیا بگو چی گفته من از فضولی دارم می میرم

من امشب ساعت 8:30 میام نت بیا بگو ببینم چه خبره دختر

سلام ستاره جونی میگم بهت صبر کن گلم. کاش بهم یه تک می زدی می اومدم اتفاقا بیکار بودم

دخترک چهارشنبه 21 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 21:43 http://nasinej.blogfa.com

سلام باهوش خانم

موفق باشی

سلام خانومی اولین باره میایی اینجا . خوش اومدی گلم. ممنون

دخترک پنج‌شنبه 22 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 13:29 http://nasinej.blogfa.com

دیگه همیشه بهت سر میزنم لینکت کردم گلم

بووووووووووووووووووووووووووسسسسسسسسسس

دختر سر به هوا جمعه 23 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 10:53 http://toranj89.persianblog.ir

ایول به دکتر
امیدوارم به هدفت برسی دوستم

ممنون گلم

بهار شنبه 24 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 17:05 http://sana1359.parsiblog.com

سلاااااااااااااااااااااام . حرف خاصی ندارم فقط اومدم وبلاگت گفتم سلامی هم عرضیده باشممممممممممممم .

ممنون لطف کردی

ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد