نم نم باران بهار

به سراغ من اگر می آیید نرم و آهسته بیایید.......

نم نم باران بهار

به سراغ من اگر می آیید نرم و آهسته بیایید.......

از دنیای کار ...

 Balloons  

* یکی از همکارا تعریف می کرد ، می گفت یه بار تو اتوبان تهران- ساوه داشتم می رفتم مأموریت. پشت یه مینی بوس که هی دود می کرد گیر افتاده بودم ، قانون رو بیخیال شدم و سرپیچ ازش سبقت گرفتم. از اونجایی که پلیس اتوبان هم دسته بیل نیست ، سر پیچ بعدی ، کمین پلیس بهم دستور توقف داد و گفت : برو پیش افسر....

رفتم دیدم داره برگه جریمه رو می نویسه ، با اعتماد به نفس کامل میگم : جناب سرهنگ برای چی جریمه م می کنید؟

میگه : سرپیچ سبقت ممنوع....

میگم : آخه پشت مینی بوس گیر افتاده بودم همش دود می کرد ....

می نویسه....

میگم : جناب ، من  آشنای سرهنگ .... ام.http://oshelam.persiangig.com/image/zarde%20kochik/godfathersmily.gif

می خنده....

دوباره تکرار می کنم : من از دوستان سرهنگ .... ام.

افسری که برام تابلو توقف گرفته بود جلو میاد و میگه : سرهنگ .... هستن!!!

.

.

.

 4.gif 

از خجالت نمی دونستم چیکار کنم. 

  

  

 

* بخشی از کارهای مربوط به اداره ما تولیدی و اقتصادیه.  بنحوی هم هستش که برای تولید ، گاهاً از مواد "ن ا ر ی ه " و "م ن ف ج ر ه " استفاده میشه. به همین خاطر ، بخشی از پرسنل با حفظ کلیه موارد ایمنی ، امنیتی و هزاران دنگ و فنگ دیگه با این مواد کار می کننSmiley from millan.net و خوب می شناسنش. آبدارچی سابق اداره ، قبلاً تویکی از فازهای اجرایی محل کارمون مشغول به فعالیت بودن و بعدها به دفتر مرکزی منتقل میشن. یکی از اون سیگاریهای حرفه ای بود که سیگاری رو با سیگار قبلی روشن می کرد. یه ورژن از سیگارهایی هم که مصرف می کرد از این قدیمیهایی بود که با تنباکو و کاغذ می پیچن و قابهای فلزی و چُپُقی داره.

بماند که مرد بسیار بسیار شریف و محترمی بودن . با وجود این عادت هیچوقت جلوی من سیگار به دست نداشتن. اما خب همیشه باهاشون مشکل نظافت و چرکی چایی هایی رو که می آوردن داشتیم.  

اصولاً بنده در طی دوران اشتغالم ، خیر از آبدارچی جماعت ندیدم و همه گی شون بلا استثناء چرکولک و چِندش بودن. جوری که چایی که خوردنیه و عمراً بشه بهش اعتماد کرد ، همیشه دستمال کشی میز کار ، جارو و نظافت اتاقم رو هم خودم انجام میدم.

 

اینا رو گفتم تا بهتر بتونید این عزیز رو تصور کنید. با یه  قد کوتاه و اندام تکیده ... فقط و فقط سیگار می کشید!!! ایشون تعریف می کردن و می گفتن تو واحد خدمتی قبلی ، یه بار که خسته از کار نشسته بودیم به استراحت ، رفتم روی یه تنه درخت خشکیده نشستم تا پُکی بزنم و صفایی بکنم. جعبه سیگارمو درآوردم . چندتایی آماده شده توشون داشتم. روشن کردم و گذاشتم گوشه لبم.... به پُک اول که رسید ، یهو توی صورتم منفجر شد و همه ریش و سیبیل و.... رفت هوا.... از اونور فقط صدای کِرکِر خنده همکارای شیطون رو می شنیدم. صورتمم کاملاً سیاه شده بود. 

.

شیطنت بچه ها بود دیگه.....  

  

وقتی اینو تعریف می کرد یاد پلنگ صورتی و اون پلیس قد کوتاهه که همش منفجر میشد و حرص ش در می اومد افتاده بودم ، مخصوصاً وقتی سینی چای و دستمال تنظیفش رو تو اون حالت منفجر شده تو دستش تصور می کردم.... اینقد خندیده بودم که نمی تونستم تکون بخورم. بنده خدا تعجب کرده بود که این همون خانوم ... که سنگین رنگین میاد و میره و ....

 

قابل توضیح اینکه مواد مورد استفاده و جایگزین شده تو سیگار این همکارمون ، با استفاده از تجارب کاری و شناختی که همکاران محترم  شیطنت کن از انواع مواد " م ن ف ج ر ه " دارن ، از نوع بی خطر و دود زا بوده . چیزی که فقط  منفجر شه ، صدا بده و سیاه کنه . درست مث همون برنامه های کارتونی که گفتم واستون. 

 

 http://oshelam.persiangig.com/image/zarde%20kochik/bicyclesmiley.gif  

 

 

نظرات 11 + ارسال نظر
امیر پنج‌شنبه 1 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 17:12

یه سئوال:
کلا تو ادارتون همکار غیر خلاف کار هم دارین؟؟؟؟؟
با این اوصاف احتمالا تو سازمان ا ن ر ژ ی ا ت م ی تشریف دارین!!!!!!!!!
راستی بفرمایین چایی و سیگار!!!!!!!!
باحال مینویسین
ممنون
موفق و موید باشین

سلام
ما کلا خلاف کاری صفا می کنیم داداشششششششش.......
ا ن ر ژ ی ا ت م ی تشریف نداریم. کلاْ اتمی م
نوش جون ..... ما به کمتر از برگ ، رضا نیستیم
خواهشناک ¤ چاکراااااااااااات

بهار پنج‌شنبه 1 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 22:59 http://sana1359.parsiblog.com

سلام .
وای باران ترکیدم از خنده . خیلی باحال بود خدا وکیلی .
آی من خوشم میاد از این جور کارا . پایه هم هستما .
حال می کنم .
توی خوابگاه خیلی از این کارا می کردیم البته نه از این نوع کارای خطرناک !!!!!!!!!
ولی خدائیش هنوزم دارم می خندم .
وقتی صحنه رو تصور می کنم خوب نمی تونم خودمو نگه دارم !!!!
به من چه که بابک خوابه !!!!!
من خنده بلندم میاد بایدم بخندم وگرنه خنده باد می گیرم !!!!
میگما تو بالاخره چه کدی میخای ؟
34 یا چیزی دیگه ؟
تکلیف ما رو معلوم کن بابا .
راستی تو به خواهرات و دوستات در مورد این ختم چیزی نگفتی ؟
اونا نمیخان شرکت کنن ؟
بابا یه کم نیرو جمع کن خوب .
تنبل ......

سلام عزیز دلممممممممم
خواهش میشه ، قابل شما رو نداشت . من بخوام از این دست بنویسم داستانای همین یه آبدارچی مون خودش یه سریال میشه قد سریال اوشین ، جومونگ و ....
خدایی ش تصور کن سیگار تو صور طرف ت منفجر شه و یهو سیاه شه و دود کله ش با ۴ تا شوید سوخته هوا بره.
واسه من که فرقی نداره آبجی هرچی از کد ها موند واسم بذار
من قنجیشک که همش اداره م وقت نکردم زیاد. بازم چشم

دختر سر به هوا جمعه 2 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 11:07 http://toranj89.persianblog.ir

وایییییییی خیلی باحال بودسر اولی که خیلی خندیدم
چه شوخی با این بیچاره کردن خوب یوهو دور ازجون سکته میکرد

فک کن اگه جای اون بودی چیکار می کردی دقیقا مث این شکلک دلت می خواست آب شی بری زمین
نه بابا سکته نمی کرد نوع مواد و قدرت عملکردش تعریف شده بوده
لبت همیشه خندون

کوثر جمعه 2 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 13:58 http://bbm.parsiblog.com

خیلی قشنگ و شیرین می نویسید...

قشنگی و شیرینی از خودتونه .
بووووووس

خانوم کوچولو شنبه 3 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 11:10 http://zendegi-man.blogfa.com

وای خیلی باحال بود اون قسمت ترکیدن سیگگااار! .

همسریم یه بار خلاف کرد بعد به افسره میگفت من پسر عموی فلانیم! قبول نکرد( پسر عموش درجه داره ) ! جریمه اش کرد من دلم خنک شد!
آخه سر سرعت منو حرص میداااد! از اون به بعد پسر خوبی شده!
ا

واقعا هااااا.... اصلا این آخایون جیگر خلاف دارن که هیچ !!!روی طلب مغفرت و درخواست عدم تنبیه شونم بسی بسیار بالاست.

بازیگوش شنبه 3 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 12:45 http://bazigooshi7.persianblog.ir/

[:S007:واای اما بنده خدا خدا رحمش کرده هاااااااااا

اون سوتی دوستت هم اخرش بووووووووود

طوریش نمی شد بابا این کارشون همینه ... دیگه اونم که آخایون باشن ... شوخی هاشون ...
سوتی رو منم کپ کردم خداییش خیلی کنف میشه آدم...

نیلوفر شنبه 3 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 16:41 http://Nilo0ofar.mihanblog.com

اوه اوه این همکاراتون چقدر شیطونن!!! کار دستت ندن یه وقت!!

آره .... آخایون تو جمع های خودمونی شون دنیایی دارن واسه خودشون.... آماااااااااهوای ما رو دارن ....

ستوده یکشنبه 4 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 18:39

سلام گلی گلی جون...
عجب کارایی میکنین شما هااا
خیلی خطرناکین...

توت فرنگی دوشنبه 5 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 01:15


سلام واااایییییییییییییییی باران غش کردم از خنده جفتش خیلی مسخره بود وایییییییییی اون سیگاره دیگه خیلی جوک بود دستت درد نکنه خیلی منو خندوندی واقعا آدم یاد کارتون مخصوصا هم پلنگ صورتی میفته
می گم این وب بهار واسه من نصفه باز می کنه چرا؟ نمی تونم براش نظر بذارم فقط نصف این پستش هست بقیش خالیه!!! بهش بگو درست کنه
بای

دلت شاد و لبت همیشه خندون عزیزم
احتمالا مشکل سیستم بوده ولی چشم بهش اطلاع می دم.

دختر سر به هوا سه‌شنبه 6 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 14:48 http://toranj89.persianblog.ir

آپیدم دوست جون

آبانه سه‌شنبه 6 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 20:21 http://abaneh.blogfa.com

واااااای باران خیلی باحال بود خوبه بنده خدا کپ نکرده
تنبــــــــــــــــــــــــــــــــــل ! ÷ست جدید بذار کجااایی ؟

خدا خیر بده این دوستای ما رو که یه تکونی به این تنبل دونی می دن

ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد